شورای امنیت سازمان ملل در مورد حقوق زنان افغان نشست برگزار میکند
تاکید کشورهای آسیای مرکزی و اتحادیه اروپا بر احترام به حقوق زنان و دختران افغان
یونیسف و سازمان جهانی صحت برای یافتن راههای جلوگیری از پولیو در افغانستان تلاش میکنند
آرزو احمدی دختر جوجیتسوکار افغان از سوی پولیس پاکستان بازداشت شد
آلمان: پناهجویان غیرقانونی افغان را اخراج نمیکنیم
نویسنده: مهدی مظفری در سرزمینی که زخم کهنهی تاریخ بر پیشانیاش نقش بسته، در سرزمینی که فریادهای آزادی در نایِ نغمههایش جاریست، در سرزمینی که لالههای سرخِ رشادت، دشتِ دغدغههایش را رنگین کرده، هنوز هم، نغمهی غمانگیزِ بیاحترامی به زن، در گوش جانِ انسان طنین انداز است. افغانستان، مهد تمدنها و گهوارهی فرهنگ، در پیچ و تابِ تار و پودِ تاریخ، شاهدِ ظلمهایی بس ناگوار بوده است. در این میان، زنان این سرزمین، همواره طعم تلخِ بیعدالتی و ناعدالتی را چشیدهاند. ما در سلسله مقالات «موانع تکریم زنان در افغانستان» موانعی را پی میگیریم که مغایر با کرامت زنان افغانستان اند، موانعی که متأسفانه ریشه در اعماقِ تاریکیِ جهل و سنتهای متحجر در افغانستان دارد. در سه شماره قبل این سلسله، به موانع فرهنگی و اجتماعی پرداختیم؛ مفصل بحث کردیم که مسائل بیشمار فرهنگی و اجتماعی در جامعه سنتی افغانستان وجود دارد که با کرامت زنان در تضاد است. در این شماره به آن موانع تکریم زنان افغان میپردازیم که قانون و سیاست آنرا حمایت میکند. موانع قانونی و سیاسی تکریم زن در افغانستان حکومت فعلی پس از به قدرت رسیدن در افغانستان، قوانین و محدودیتهای متعددی را علیه زنان وضع کردهاند که نقض آشکار کرامت و حقوق اساسی آنان محسوب میشود. این قوانین ظالمانه، تار و پود زندگی زنان افغان را درهم تنیده و آنان را از حقوق اولیه انسانی، آزادیهای مدنی و فرصتهای برابر محروم ساخته است. در ادامه، به برخی از بارزترین قوانین مغایر با کرامت انسانی حکومت فعلی میپردازیم: محدودیت حق آموزش: حکومت فعلی از زمان به قدرت رسیدن تا کنون، دختران بالاتر از کلاس ششم را از رفتن به مکتب منع کردهاند. این اقدام، برعلاوه اینکه نسل آینده زنان افغانستان را از حق آموزش و دانشآموزی محروم میکند و آینده آنان را به تاریکی میکشاند، کشور را نیز به ورطه سقوط رهنمون میسازد. محدودیت حق کار: زنان افغان در بسیاری از ادارات دولتی و بخش خصوصی از کار کردن منع شدهاند. این امر آنان را از استقلال مالی و توانایی مشارکت در اقتصاد جامعه باز میدارد و به وابستگی اقتصادی زنان دامن میزند. این وابستگی مخصوصا برای زنانی که قبلا کارمند بودهاند، متضاد با کرامت ایشان است. محدودیت حق آزادی رفت و آمد: سیاستگذاران حکومت فعلی بارها و بارها تأکید کردهاند که زنان بدون همراه مرد محرم حق ندارند از خانه خارج شوند. این محدودیت، زنان را در قفسی از محدودیتها اسیر کرده و سادهترین حقوق انسانی آنان مانند آزادی رفت و آمد را نقض میکند. اجبار به پوشیدن برقع: سیاستگذاران حکومت فعلی افغانستان با تعریف و نگاه خاص و افراطی که نسبت به حجاب دارند، پوشیدن برقع را برای زنان در برخی از مناطق افغانستان اجباری کردهاند. چادر برقع طوری است که همۀ اعضای بدن انسان حتی صورت را که نشان از هویت انسان دارد، میپوشاند. این نوع پوشش(پوشش برقع نه چادری)، هویت و شخصیت زنان را نادیده میگیرد و آنان را به انسانهایی فاقد هویت و استقلال و بدون حق انتخاب تبدیل میکند. محدودیت حق آزادی بیان: یکی دیگر از تصریحات سردمداران حکومت فعلی افغانستان در مورد زنان افغان است: «زنان افغان حق ندارند آزادانه نظرات خود را بیان کنند و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مشارکت داشته باشند.» این امر که صدای زنان را خاموش کرده و آنان را از عرصههای عمومی و تصمیمگیریها حذف میکند؛ بدون شک کاملا مغایر با کرامت زنان است. قوانین ضد زن حکومت فعلی افغانستان نه تنها حقوق اساسی زنان افغان را نقض میکند، بلکه مغایر با آموزههای واقعی دین اسلام و کرامت ذاتی انسانها است. زنان نیمی از جامعه افغانستان را تشکیل میدهند و بدون مشارکت و حضور فعال آنان، هیچ جامعهای نمیتواند به صلح، ثبات و توسعه پایدار دست یابد. نه تنها فرهنگیان افغانستان، بلکه جهان نباید در برابر این ظلم آشکار سکوت کند. جامعه جهانی باید با تمام توان برای احقاق حقوق زنان افغان و لغو قوانین ضد زن قانونگذاران فعلی حکومت افغانستان تلاش کند. به یاد داشته باشیم که کرامت و ارزش انسانها، فارغ از جنسیت، نژاد و قومیت، امری ذاتی و خدشهناپذیر است. دفاع از حقوق زنان افغان، دفاع از حقوق بشر و کرامت انسانی است؛ بدون شک.
افغانستان کشوری است که زنان در آن با فراز و نشیبهای زیادی در تمام بخشها روبرو هستند. زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقش بسیار مهمی را در سلامت روانی جامعه و خانواده ایفا میکنند، با توجه به این مسئلهی مهم دین اسلام نیز برای زنان جایگاه بلندی را در نظر گرفته است؛ اما در جامعهی بلاتکلیف افغانستان زنان برای رسیدن به آزادی و حقوق شان همیشه در مبارزه با جهتهای مختلف بوده و هستند. مقام زن در اسلام مقام منحصر به فرد است، مقام نوین، چیزی که مشابه برای آن وجود ندارد. اما متأسفانه در افغانستان به حقوق شرعی و اجتماعی زنان توجهی صورت نگرفته واکثراً زنان نه تنها امنیت روحی و جسمی ندارند بلکه از بزرگترین حقوق خود که همانا فراگیری علم و دانش و داشتن آزادی در عرصههای مختلف است، نیز محروم هستند. افغانستان برای زنان بِسان قفس آهنین شده که تنها باید به نقش مادری و همسری بسنده کنند و این نابسامانیها زنان را واداشت تا برای رسیدن به ابتداییترین حقوقشان به مبارزه برخیزند و زنان طی بیست سال گذشته به صورت قابل ملاحظهیی توانستند از فرصتها استفاده کنند؛ با آنکه چالشها فرا روی آنان کم نبود، آنها تا اندازهایی توانستند به آن فایق آیند. در ۲۰ سال گذشته؛ صورت نمادینِ حضور اجتماعی زنان به مرور زمان تغییر کرد و توانستند کم کم شامل برنامهها و تصمیم گیریهای مهم گردند اما بنابر وضع غیر منتظرهای که بوجود آمد و حکومت جمهوریت سقوط کرد تمام امیدها و دستاوردهای زنان افغانستان یک به یک نابود شدند که این بحرانهای موجود، زنان را واداشت تا هرکدام شان برای گرفتن حقوق اساسی همجنسان خود به مبارزه برخواسته و دادخواهی کنند. موضوع تحصیل زنان بارها در قرآن و احادیث نبوی ذکر شده و آموزش بر زنان و مردان فرض دانسته شده است. همچنان تحصیل زنان در پیشرفت جامعه نقش مهمی دارد و تداوم ممنوعیت تحصیلی زنان باعث عقبماندگی نسلهای آینده خواهد شد. در این مورد چرچیل میگوید: «زنان یک جامعه را محدود کنید، آنها را حقیر و تمسخر کنید، کاری کنید که بزرگترین آرزویشان ازدواج و مهمترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد، بلایی بر سر آنها بیاورید تا از اجتماع بترسند، تخم تفکر در ذهن پدران شان بکارید تا ایمان بیاورند که دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب و قلم را از دخترانشان بگیرید به جای آن ملاقه و سوزن در دستشان بدهید، هرکسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بندهی شیطان و دشمن خدا بنامید؛ من تضمین میدهم چنین جامعهای هزار سال هم بگذرد، پیشرفت نخواهد کرد.» در کنار محدودیتهای وضع شده، سایر موانع تحصیلی دیگر که فرا روی تحصیل زنان است، شامل؛ باورهای غلط اجتماعی، مشکلات اقتصادی، چالشهای امنیتی، کمبود مراکز تعلیمی و تحصیلی، کمبود معلمین زن در مکاتب و نهادهای آموزشی، مهاجرت و آوارهگی، ممانعت فامیلها، ازدواجهای زود هنگام، تبعیض خانواده میان دختران و پسران، عرف و عنعنات، کار زیاد منزل، تلقینهای عدم خود باوری، عدم آگاهی از حقوق شرعی و قانونیشان، حکومت و نظامهای سیاسی است. با در نظرداشت چالشهای موجود راه حلهای موانع تحصیلی زنان، شامل؛ افزایش آگاهی عمومی در میان مردم، رشد اقتصاد خانواده و اجتماع، اقدامات برای تأمین امنیت بیشتر زنان، تقویت نهادهای آموزشی و تحصیلی، همگانی نمودن تعلیم و تربیه، نقش علمای دین، فراهم آوری شرایط تعلیمی مناسب برای زنان، ایجاد خود باوری در زنان، آگاهی زنان از حقوق شرعی و قانونی شان و مسؤلیت دولت و حکومت در قبال آموزش زنان است. در قسمت مسؤلیت دولت و حکومت در قبال زنان، باید گفت از آنجایی که زنان در کشور ما و نیز در هر کشور و جامعه دیگر نه تنها عناصر مهم، بلکه جزء پیکر همان جامعه به شمار میروند و باید از تمام حقوق انسانی و اسلامی شان برخور دار بوده، طبق دساتیر والای اسلام، دولت افغانستان مکلف است تا زمینههای آموزشی را برای زنان افغانستان فراهم کند. حکومت افغانستان به عنوان کشور اسلامی مکلف است تا موانع که سر راه تحصیل زنان قرار دارد مانند سایر فرایض الهی از میان برداشته و به عنوان اولین اقدام و مهمترین مسؤلیت که مبدا و آغاز سایر تحصیلات میباشد؛ مکاتب دخترانه را به روی دختران بازگشایی کند. زیرا بیداری اُمت اسلامی در طول تاریخ وابسته به بیداری زنان اُمت بوده، چون زنان تربیت کننده مردان است که با یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را تکان میدهند. نویسنده: مونیسه جلالی
در ادامه واکنشها به مسمومیت شاگردان در دو مکتب دخترانه در ولسوالی سانچارک ولایت سرپل، اتحادیه اروپا از مسمومیت دانشآموزان دختر و استادان زن در این ولایت ابراز تأسف کرده و خواستار بررسی جدی آن شده است. نبیله مصر الی، سخنگوی روابط خارجی اتحادیه اروپا امروز (سهشنبه، ۱۶ جوزا) با نشر اعلامیهای، مسمومیت دانشآموزان دختر و استادان زن در ولسوالی سانچارک ولایت سرپل را «یک جنایت شنیع» خوانده است. وی تاکید کرده است که حکومت سرپرست باید براساس تعهداتی که مطابق قوانین بینالمللی برای حفاظت از مردم و شاگردان دارد، این رویداد را به گونهی جدی و همهجانبه پیگیری کند. در ادامه آمده است که حق آموزش، یک حق انسانی برای کودکان در تمام کشورها شناخته شده است و مکاتب باید مکانی امنی برای تمامی کودکان باشند. از سویی هم، رافیلا لودیک، سرپرست نمایندگی سیاسی اتحادیه اروپا در افغانستان نیز مسمومیت دانشآموزان دختر و استادان زن در ولایت سرپل را «جنایت شنیع» خوانده است. او افزوده است که هر کودک سزاوار فضای امن برای یادگیری و حداکثر محافظت است. این در حالی است که روز یکشنبه هفتهی جاری منابع محلی با تایید این رویداد به رسانه گوهرشاد گفته بود که حدود ۸۶ دانشآموز دختر و استاد زن در دو مکتب دولتی در ولسوالی سانچارک ولایت سرپل، مسموم شدهاند. با این وجود، مفتی عمیر سرپلی، رییس اطلاعات و فرهنگ ولایت سرپل به رسانه گوهرشاد گفت که در این رویداد ۸۹ تن از شاگردان دو مکتب به شمول هشت معلم و دو ملازم مکاتب مسموم شدند. آقای سرپلی تاکید کرد که ۶۳ دانشآموز به شمول سه معلم زن، یک معلم مرد، یکتن از ملازمهای مکتب و یکتن از والدین دانشآموزان در مکتب کبودآب از مربوطات قریه آبکلان مسموم شدند. همچنین ۲۶ دانشآموز به شمول سه معلم زن در مکتب فیضآباد ولسوالی سانچارک مسموم شدند. وی گفت که وضعیت صحی دانشآموزان که جهت تداوی به مرکز ولایت سرپل منتقل شده بودند، خوب گزارش شده است. به گفتهی رییس اطلاعات و فرهنگ ولایت سرپل این صنوف مکاتب از سوی افراد ناشناس سمپاشی شده است. افراد مسموم شده، حالت تهوع، نفستنگی و سوزش معده داشته اند.
مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت دایکندی میگویند که یک زن ۳۵ ساله با خوردن موادمخدر در ولسوالی کجران این ولایت خودکشی کرده است. غلامعلی جاوید، سخنگوی پولیس دایکندی امروز (سهشنبه، ۱۶ جوزا) به رسانه گوهرشاد گفت که این زن در اثر بیرویه مصرف موادمخدر در روستای مناره از مربوطات ولسوالی کجران خودکشی کرده است. آقای جاوید تاکید کرد که این زن ۳۵ ساله «انسبیبی» نام دارد و روز گذشته دست به خودکشی زده است. او گفت که انسبیبی پیش از این نیز با استفاده از موادمخدر اقدام به خودکشی کرده بوده، اما با دخالت خانوادهاش نجات یافته بود. وی میافزاید که از این زن سه فرزند نیز به جا مانده است. به گفتهی سخنگوی پولیس دایکندی، علت خودکشی این زن، خشونتهای خانوادگی است. این در حالی است که آمار خودکشی در این اواخر در سراسر افغانستان و به ویژه در ولایت دایکندی، بامیان و بدخشان افزایش یافته است. بیماریهای روانی، خشونت خانوادگی و فشارهای روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشیها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمیتوانند برای خشونتهای واردهی شان شکایت کنند و اینگونه خشونتها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا میکند.
اوچا یا اداره هماهنگکنندهی کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد در کابل اعلام کرد این اداره کمکهایش را در سال ۲۰۲۳ از ۴.۶ میلیارد دالر به ۳.۲ میلیارد دالر برای افغانستان کاهش داده است. اوچا با نشر گزارشی گفته است که محدودیتهای حکومت سرپرست بر کار زنان امدادرسان در این «تغییر عملیاتی» دخیل بوده است. در ادامه آمده است که ممنوعیتهای اخیر بر کاز زنان در سازمانهای غردولتی و ادارههای ملل متحد، لایه دیگری از پیچیدگی را به محیط حفاظتی فوقالعاده چالشبرانگیز اضافه کرده و ظرفیت عملیاتی شرکا را محدودتر کرده است. در بیانیه آمده است که افغانستان با بدترین بحران بشری دستوپنجه نرم میکنند و دو سوم جمعیت این کشور نیازمند به کمکهای بشری هستند. براساس آمارهای ارائه شده از سوی اوچا، تعداد افراد نیازمند در افغانستان از ۲۸.۳ میلیون در ابتدای سال جاری به ۲۸.۸ میلیون نفر افزایش یافته است. اداره هماهنگکنندهی کمکهای بشردوستانه سازمان ملل میگوید که کمک به ۲۰ میلیون نفر از این تعداد اولویت دارد و برای کمک به آنها در شش ماه آینده به ۲.۲۶ میلیارد دالر نیاز فوری است. این در حالی است که حکومت سرپرست در نزدیک به دو سال گذشته، محدودیتهای فراوانی را بر کار، آموزش و فعالیتهای اجتماعی زنان و دختران در افغانستان وضع کرده است. حکومت زنان و دختران را از کار در دفاتر دولتی، سازمانهای غیرحکومتی و دفاتر ملل متحد، از رفتن به مکتب و دانشگاه نیز منع کرده است. وزارت معارف حکومت افغانستان فقط دختران را تا صنف ششم اجازه رفتن به مکتب داده است. بارها مقامات حکومت فعلی گفته اند که بر اساس «شریعت اسلامی و فرهنگ افغانی» به زنان اجازه کار و تحصیل میدهند. با این وجود سازمانهای مددرسان هشدار داده اند که ممانعت بر کار امدادرسانان زن در افغانستان، رسانیدن و توزیع کمکها را به افغانهایی که به شدت نیازمند کمک اند، متاثر کرده است.
شماری از رسانهها گزارش داده است که آرزو احمدی، جوجیتسوکار اهل افغانستان که دو روز پیش در مسابقات بینالمللی جوجیتسو در شهر کراچی پاکستان مدال طلا کسب کرده بود، در اسلامآباد از سوی پولیس بازداشت شده است. رسانهها امروز (سهشنبه، ۱۶ جوزا) گزارش داده است که آرزو احمدی دو روز قبل در راه بازگشت به اسلامآباد، پایتخت پاکستان در شهر خیرپور ایالت سند این کشور توسط پولیس بازداشت شده است. تا اکنون معلوم نیست که آرزو احمدی در کدام زندان یا پوستهی امنیتی ایالت سند پاکستان زندانی میباشد. آرزو احمدی گفته است او اسناد مهاجرتی از سازمان ملل دارد، اما با آن هم از سوی پولیس بازداشت شده است. این ورزشکار افغان میگوید که حدود شش ساعت است که در زندان پولیس بهسر میبرد. این در حالی است که دو روز قبل آرزو احمدی در هفتمین دوره رقابتهای بینالمللی جوجیتسو چکمیت در شهر کراچی پاکستان برگزار شد، به مدال طلا دست یافته بود. در این دوره ورزشکاران کشورهای افغانستان، کانادا، آمریکا و پاکستان حضور داشتند که آرزو احمدی، جوجیتسوکار افغان توانست در سبک نوگی جوجیتسو، حریفان اش را شکست داده و به مدال طلا برسد. آرزو احمدی، به نمایندگی از تیم مهاجران افغانستانی مقیم پاکستان در این دوره شرکت کرده بود و در وزن ۴۸ کیلوگرام موفق شده بود که سه حریف اش را از پیش رو بردارد و قهرمان وزنش شود. براساس گزارشهای نهادهای بینالمللی حدود سه میلیون مهاجر افغان تنها در پاکستان زندگی میکنند که تنها بیش از ۳۰۰ هزار آن پس از تسلط حکومت فعلی بر افغانستان به آن کشور پناه بردند. شهروندان افغانستان در پاکستان همواره با بازداشت، بدرفتاری، توهین و زندانی شدن روبهرو بوده اند و اکنون بیش از ۵۰۰ افغان در زندانیهای پاکستان محبوس هستند. افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین مهاجر را در جهان دارد. این روند با تسلط دوبارهی حکومت فعلی بر افغانستان افزایش یافته است.
نویسنده: مهدی مظفری در سرزمینی که زخم کهنهی تاریخ بر پیشانیاش نقش بسته، در سرزمینی که فریادهای آزادی در نایِ نغمههایش جاریست، در سرزمینی که لالههای سرخِ رشادت، دشتِ دغدغههایش را رنگین کرده، هنوز هم، نغمهی غمانگیزِ بیاحترامی به زن، در گوش جانِ انسان طنین انداز است. افغانستان، مهد تمدنها و گهوارهی فرهنگ، در پیچ و تابِ تار و پودِ تاریخ، شاهدِ ظلمهایی بس ناگوار بوده است. در این میان، زنان این سرزمین، همواره طعم تلخِ بیعدالتی و ناعدالتی را چشیدهاند. ما در سلسله مقالات «موانع تکریم زنان در افغانستان» موانعی را پی میگیریم که مغایر با کرامت زنان افغانستان اند، موانعی که متأسفانه ریشه در اعماقِ تاریکیِ جهل و سنتهای متحجر در افغانستان دارد. در سه شماره قبل این سلسله، به موانع فرهنگی و اجتماعی پرداختیم؛ مفصل بحث کردیم که مسائل بیشمار فرهنگی و اجتماعی در جامعه سنتی افغانستان وجود دارد که با کرامت زنان در تضاد است. در این شماره به آن موانع تکریم زنان افغان میپردازیم که قانون و سیاست آنرا حمایت میکند. موانع قانونی و سیاسی تکریم زن در افغانستان حکومت فعلی پس از به قدرت رسیدن در افغانستان، قوانین و محدودیتهای متعددی را علیه زنان وضع کردهاند که نقض آشکار کرامت و حقوق اساسی آنان محسوب میشود. این قوانین ظالمانه، تار و پود زندگی زنان افغان را درهم تنیده و آنان را از حقوق اولیه انسانی، آزادیهای مدنی و فرصتهای برابر محروم ساخته است. در ادامه، به برخی از بارزترین قوانین مغایر با کرامت انسانی حکومت فعلی میپردازیم: محدودیت حق آموزش: حکومت فعلی از زمان به قدرت رسیدن تا کنون، دختران بالاتر از کلاس ششم را از رفتن به مکتب منع کردهاند. این اقدام، برعلاوه اینکه نسل آینده زنان افغانستان را از حق آموزش و دانشآموزی محروم میکند و آینده آنان را به تاریکی میکشاند، کشور را نیز به ورطه سقوط رهنمون میسازد. محدودیت حق کار: زنان افغان در بسیاری از ادارات دولتی و بخش خصوصی از کار کردن منع شدهاند. این امر آنان را از استقلال مالی و توانایی مشارکت در اقتصاد جامعه باز میدارد و به وابستگی اقتصادی زنان دامن میزند. این وابستگی مخصوصا برای زنانی که قبلا کارمند بودهاند، متضاد با کرامت ایشان است. محدودیت حق آزادی رفت و آمد: سیاستگذاران حکومت فعلی بارها و بارها تأکید کردهاند که زنان بدون همراه مرد محرم حق ندارند از خانه خارج شوند. این محدودیت، زنان را در قفسی از محدودیتها اسیر کرده و سادهترین حقوق انسانی آنان مانند آزادی رفت و آمد را نقض میکند. اجبار به پوشیدن برقع: سیاستگذاران حکومت فعلی افغانستان با تعریف و نگاه خاص و افراطی که نسبت به حجاب دارند، پوشیدن برقع را برای زنان در برخی از مناطق افغانستان اجباری کردهاند. چادر برقع طوری است که همۀ اعضای بدن انسان حتی صورت را که نشان از هویت انسان دارد، میپوشاند. این نوع پوشش(پوشش برقع نه چادری)، هویت و شخصیت زنان را نادیده میگیرد و آنان را به انسانهایی فاقد هویت و استقلال و بدون حق انتخاب تبدیل میکند. محدودیت حق آزادی بیان: یکی دیگر از تصریحات سردمداران حکومت فعلی افغانستان در مورد زنان افغان است: «زنان افغان حق ندارند آزادانه نظرات خود را بیان کنند و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مشارکت داشته باشند.» این امر که صدای زنان را خاموش کرده و آنان را از عرصههای عمومی و تصمیمگیریها حذف میکند؛ بدون شک کاملا مغایر با کرامت زنان است. قوانین ضد زن حکومت فعلی افغانستان نه تنها حقوق اساسی زنان افغان را نقض میکند، بلکه مغایر با آموزههای واقعی دین اسلام و کرامت ذاتی انسانها است. زنان نیمی از جامعه افغانستان را تشکیل میدهند و بدون مشارکت و حضور فعال آنان، هیچ جامعهای نمیتواند به صلح، ثبات و توسعه پایدار دست یابد. نه تنها فرهنگیان افغانستان، بلکه جهان نباید در برابر این ظلم آشکار سکوت کند. جامعه جهانی باید با تمام توان برای احقاق حقوق زنان افغان و لغو قوانین ضد زن قانونگذاران فعلی حکومت افغانستان تلاش کند. به یاد داشته باشیم که کرامت و ارزش انسانها، فارغ از جنسیت، نژاد و قومیت، امری ذاتی و خدشهناپذیر است. دفاع از حقوق زنان افغان، دفاع از حقوق بشر و کرامت انسانی است؛ بدون شک.
در ادامه واکنشها به مسمومیت شاگردان در دو مکتب دخترانه در ولسوالی سانچارک ولایت سرپل، اتحادیه اروپا از مسمومیت دانشآموزان دختر و استادان زن در این ولایت ابراز تأسف کرده و خواستار بررسی جدی آن شده است. نبیله مصر الی، سخنگوی روابط خارجی اتحادیه اروپا امروز (سهشنبه، ۱۶ جوزا) با نشر اعلامیهای، مسمومیت دانشآموزان دختر و استادان زن در ولسوالی سانچارک ولایت سرپل را «یک جنایت شنیع» خوانده است. وی تاکید کرده است که حکومت سرپرست باید براساس تعهداتی که مطابق قوانین بینالمللی برای حفاظت از مردم و شاگردان دارد، این رویداد را به گونهی جدی و همهجانبه پیگیری کند. در ادامه آمده است که حق آموزش، یک حق انسانی برای کودکان در تمام کشورها شناخته شده است و مکاتب باید مکانی امنی برای تمامی کودکان باشند. از سویی هم، رافیلا لودیک، سرپرست نمایندگی سیاسی اتحادیه اروپا در افغانستان نیز مسمومیت دانشآموزان دختر و استادان زن در ولایت سرپل را «جنایت شنیع» خوانده است. او افزوده است که هر کودک سزاوار فضای امن برای یادگیری و حداکثر محافظت است. این در حالی است که روز یکشنبه هفتهی جاری منابع محلی با تایید این رویداد به رسانه گوهرشاد گفته بود که حدود ۸۶ دانشآموز دختر و استاد زن در دو مکتب دولتی در ولسوالی سانچارک ولایت سرپل، مسموم شدهاند. با این وجود، مفتی عمیر سرپلی، رییس اطلاعات و فرهنگ ولایت سرپل به رسانه گوهرشاد گفت که در این رویداد ۸۹ تن از شاگردان دو مکتب به شمول هشت معلم و دو ملازم مکاتب مسموم شدند. آقای سرپلی تاکید کرد که ۶۳ دانشآموز به شمول سه معلم زن، یک معلم مرد، یکتن از ملازمهای مکتب و یکتن از والدین دانشآموزان در مکتب کبودآب از مربوطات قریه آبکلان مسموم شدند. همچنین ۲۶ دانشآموز به شمول سه معلم زن در مکتب فیضآباد ولسوالی سانچارک مسموم شدند. وی گفت که وضعیت صحی دانشآموزان که جهت تداوی به مرکز ولایت سرپل منتقل شده بودند، خوب گزارش شده است. به گفتهی رییس اطلاعات و فرهنگ ولایت سرپل این صنوف مکاتب از سوی افراد ناشناس سمپاشی شده است. افراد مسموم شده، حالت تهوع، نفستنگی و سوزش معده داشته اند.
مسوولان در فرماندهی پولیس ولایت دایکندی میگویند که یک زن ۳۵ ساله با خوردن موادمخدر در ولسوالی کجران این ولایت خودکشی کرده است. غلامعلی جاوید، سخنگوی پولیس دایکندی امروز (سهشنبه، ۱۶ جوزا) به رسانه گوهرشاد گفت که این زن در اثر بیرویه مصرف موادمخدر در روستای مناره از مربوطات ولسوالی کجران خودکشی کرده است. آقای جاوید تاکید کرد که این زن ۳۵ ساله «انسبیبی» نام دارد و روز گذشته دست به خودکشی زده است. او گفت که انسبیبی پیش از این نیز با استفاده از موادمخدر اقدام به خودکشی کرده بوده، اما با دخالت خانوادهاش نجات یافته بود. وی میافزاید که از این زن سه فرزند نیز به جا مانده است. به گفتهی سخنگوی پولیس دایکندی، علت خودکشی این زن، خشونتهای خانوادگی است. این در حالی است که آمار خودکشی در این اواخر در سراسر افغانستان و به ویژه در ولایت دایکندی، بامیان و بدخشان افزایش یافته است. بیماریهای روانی، خشونت خانوادگی و فشارهای روحی ناشی از فقر و بیکاری عوامل اصلی خودکشیها بیان شده است. همچنین با تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان اکثریت نهادهای حامی حقوق زنان متوقف شده است. زنان در افغانستان چون گذشته با مراجعه به نهادهای عدلی و قضایی، دیگر نمیتوانند برای خشونتهای واردهی شان شکایت کنند و اینگونه خشونتها پایدار باقی مانده و افزایش پیدا میکند.
اوچا یا اداره هماهنگکنندهی کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد در کابل اعلام کرد این اداره کمکهایش را در سال ۲۰۲۳ از ۴.۶ میلیارد دالر به ۳.۲ میلیارد دالر برای افغانستان کاهش داده است. اوچا با نشر گزارشی گفته است که محدودیتهای حکومت سرپرست بر کار زنان امدادرسان در این «تغییر عملیاتی» دخیل بوده است. در ادامه آمده است که ممنوعیتهای اخیر بر کاز زنان در سازمانهای غردولتی و ادارههای ملل متحد، لایه دیگری از پیچیدگی را به محیط حفاظتی فوقالعاده چالشبرانگیز اضافه کرده و ظرفیت عملیاتی شرکا را محدودتر کرده است. در بیانیه آمده است که افغانستان با بدترین بحران بشری دستوپنجه نرم میکنند و دو سوم جمعیت این کشور نیازمند به کمکهای بشری هستند. براساس آمارهای ارائه شده از سوی اوچا، تعداد افراد نیازمند در افغانستان از ۲۸.۳ میلیون در ابتدای سال جاری به ۲۸.۸ میلیون نفر افزایش یافته است. اداره هماهنگکنندهی کمکهای بشردوستانه سازمان ملل میگوید که کمک به ۲۰ میلیون نفر از این تعداد اولویت دارد و برای کمک به آنها در شش ماه آینده به ۲.۲۶ میلیارد دالر نیاز فوری است. این در حالی است که حکومت سرپرست در نزدیک به دو سال گذشته، محدودیتهای فراوانی را بر کار، آموزش و فعالیتهای اجتماعی زنان و دختران در افغانستان وضع کرده است. حکومت زنان و دختران را از کار در دفاتر دولتی، سازمانهای غیرحکومتی و دفاتر ملل متحد، از رفتن به مکتب و دانشگاه نیز منع کرده است. وزارت معارف حکومت افغانستان فقط دختران را تا صنف ششم اجازه رفتن به مکتب داده است. بارها مقامات حکومت فعلی گفته اند که بر اساس «شریعت اسلامی و فرهنگ افغانی» به زنان اجازه کار و تحصیل میدهند. با این وجود سازمانهای مددرسان هشدار داده اند که ممانعت بر کار امدادرسانان زن در افغانستان، رسانیدن و توزیع کمکها را به افغانهایی که به شدت نیازمند کمک اند، متاثر کرده است.
شماری از رسانهها گزارش داده است که آرزو احمدی، جوجیتسوکار اهل افغانستان که دو روز پیش در مسابقات بینالمللی جوجیتسو در شهر کراچی پاکستان مدال طلا کسب کرده بود، در اسلامآباد از سوی پولیس بازداشت شده است. رسانهها امروز (سهشنبه، ۱۶ جوزا) گزارش داده است که آرزو احمدی دو روز قبل در راه بازگشت به اسلامآباد، پایتخت پاکستان در شهر خیرپور ایالت سند این کشور توسط پولیس بازداشت شده است. تا اکنون معلوم نیست که آرزو احمدی در کدام زندان یا پوستهی امنیتی ایالت سند پاکستان زندانی میباشد. آرزو احمدی گفته است او اسناد مهاجرتی از سازمان ملل دارد، اما با آن هم از سوی پولیس بازداشت شده است. این ورزشکار افغان میگوید که حدود شش ساعت است که در زندان پولیس بهسر میبرد. این در حالی است که دو روز قبل آرزو احمدی در هفتمین دوره رقابتهای بینالمللی جوجیتسو چکمیت در شهر کراچی پاکستان برگزار شد، به مدال طلا دست یافته بود. در این دوره ورزشکاران کشورهای افغانستان، کانادا، آمریکا و پاکستان حضور داشتند که آرزو احمدی، جوجیتسوکار افغان توانست در سبک نوگی جوجیتسو، حریفان اش را شکست داده و به مدال طلا برسد. آرزو احمدی، به نمایندگی از تیم مهاجران افغانستانی مقیم پاکستان در این دوره شرکت کرده بود و در وزن ۴۸ کیلوگرام موفق شده بود که سه حریف اش را از پیش رو بردارد و قهرمان وزنش شود. براساس گزارشهای نهادهای بینالمللی حدود سه میلیون مهاجر افغان تنها در پاکستان زندگی میکنند که تنها بیش از ۳۰۰ هزار آن پس از تسلط حکومت فعلی بر افغانستان به آن کشور پناه بردند. شهروندان افغانستان در پاکستان همواره با بازداشت، بدرفتاری، توهین و زندانی شدن روبهرو بوده اند و اکنون بیش از ۵۰۰ افغان در زندانیهای پاکستان محبوس هستند. افغانستان یکی از کشورهایی است که بیشترین مهاجر را در جهان دارد. این روند با تسلط دوبارهی حکومت فعلی بر افغانستان افزایش یافته است.
آنالنا بربوک، وزیر امور خارجهی آلمان با رد پیشنهاد اخراج پناهجویان غیرقانونی افغان و سوری گفت که با حکومت اختناقآور فعلی، افغانستان دوباره به عصر حجر برگشته است. زنان در خانه محبوس هستند، شکنجه و آزار و اذیت دستور هر روز آنان است. خانم بربوک اخراج پناهجویان غیرقانونی یا قبول نشده به افغانستان و سوریه را رد کرد. او گفت که افغانها به ویژه زنان تحت حاکمیت حکومت فعلی از شکنجه، آزار و اذیت شدیدا رنج میبرند، این یک دلیل موجه برای عدم اخراج آنها است. وی تاکید کرد: «با حکومت اختناق آور فعلی، افغانستان دوباره به عصر حجر برگشته است. زنان در خانه محبوس هستند، شکنجه و آزار و اذیت دستور هر روز است. بنابراین ما آنها [افغانها] را نظر به دلایل موجه به افغانستان اخراج نمی کنیم.» همچنین او در مورد سوریه گفت که در آن کشور نیز «اسد دیکتاتور و بیرحم» به حکومتداری اش ادامه میدهد. وزیر خارجهی آلمان در بخشی از صحبتهایش از نجات بقیه کارمندان محلی به ویژه در معرض خطر از افغانستان خبر داده است. خانم بربوک افزوده است: «ما در حال حاضر بیش از ۳۰ هزار نفر را از سلطه حکومت سرپرست نجات و به جای امن انتقال دادیم که بیشتر آنها کارمندان محلی، اما همچنین خبرنگاران، مدافعان حقوق بشر، زنان و دختران که تحت آزار و اذیت قرار گرفتهاند، می باشند.» او در ادامه گفت که اما بیش از ۱۰ هزار نفر دیگر هنوز در افغانستان گیر ماندهاند، زیرا حکومت سرپرست برای جلوگیری از خروج نخبگان از کشورشان پاسپورت صادر نمیکنند. وی تاکید کرد: «ما در تلاش هستیم تا بتوانیم در اسرع وقت از افراد بسیار آسیبپذیر محافظت کنیم، البته تحت بالاترین معیارهای امنیتی، که در حال حاضر دوباره در حال تقویت آن هستیم.» در حالی وزیر خارجهی آلمان از انتقال کارمندان محلی اش خبر میدهد که هفته گذشته مقامات حکومت سرپرست از نهادهای بینالمللی و کشور خواسته بود که نخبگان و متخصصان را به بیرون از افغانستان انتقال ندهند.
سازمان جهانی صحت برای افغانستان به مناسبت روز جهانی پرستار اعلام کرد که پرستاران نقش مهمی در ارائه خدمات صحی دارند و بدون آنان نظام صحی وجود نخواهد داشت. این سازمان در رشته توییتی گفته است که پرستاران نقش مهمی در ارائه خدمات صحی و نجات جان افراد در افغانستان و سراسر جهان ایفا میکند و باید از مصوونیت، احترام و اهمیت تمام پرستاران در افغانستان اطمینان حاصل شود. سازمان جهانی صحت علاوه کرد: «از آنجایی که در روز جهانی پرستار به همهی پرستاران احترام میگذاریم، باید از آموزش قوی، محیط کاری حمایتی و ایمنی و امنیت برای انجام کارشان اطمینان حاصل کنیم. بدون پرستار هیچ نظام صحی وجود نخواهد داشت.» این سازمان همچنان از تمام پرستاران افغانستان برای تمامی «زحمات، مراقبت و فداکاریهایشان» قدردانی کرده است. همزمان با روز جهانی پرستار، شماری از پرستاران در هرات در صحبت با رسانه گوهرشاد از چالشهایشان در این حرفه میگویند که حجم کارشان زیاد است اما امتیازی که بدست میآورند اندک است. حسینا میاخیل، بیش از ده سال است که در شفاخانهی حوزوی هرات در بخش عاجل پرستار است. او از استرس و فشار کار زیاد در این بخش میگوید که گاهی به دلیل حجم زیاد مراجعهکننده ناگزیر میشود بیش از ساعات کاری فعالیت کند. او اما تاکید میکند که با توجه به حجم کار، امتیازی که پرستاران بدست میآورند اندک است. خانم میاخیل میافزاید که هیچ تفاوتی بین پرستاری که بیست سال سابقهی فعالیت دارد تا پرستاری که امروز به وظیفه حاضر شده است، وجود ندارد. آنگونه که خانم میاخیل میگوید هم اکنون تمام پرستاران در یک سطح امتیاز قرار دارند و این سبب شده تا شماری از آنها بارها تصمیم بگیرند تا این مسلک را ترک کنند. پس از تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان امتیازات پرستاران از سوی صلیب سرخ پرداخت میشود و بر اساس گفتههای پرستاران در بسا موارد معاششان با یک یا دو ماه تاخیر پرداخت میشود. پرستاران محروم از ارتقای ظرفیت حجم زیاد کار و امتیاز کم تنها مشکل پرستاران نیست. زیرا هیچ گونه برنامهی ارتقای ظرفیتی برای این بخش وجود ندارد. نبیلا اسلمی دیگر پرستاری که هشت سال است در یکی از شفاخانههای هرات فعالیت میکند. او میگوید: «متاسفانه هیچ کارگاه آموزشی یا سفر آموزشی خارج از کشور یا هر نوع برنامهی آموزشی برای پرستاران وجود ندارد. یک پرستار تا آخر عمر یک پرستار ساده خواهد بود.» خانم اسلمی میافزاید که در کشورهای دیگر هر پرستار در بخش مربوطهاش فعالیت میکند و در همان بخش متخصص میشود اما در افغانستان پرستاران نمیتوانند مشخصا در یک بخش فعالیت کنند و ناگزیر هستند که در تمام بخشها فعالیت داشته باشند. او میگوید: «ما نهایتا بتوانیم یک سالی در بخش جراحی فعالیت کنیم و یک سال هم در بخش ارتوپیدی و چند ماهی هم در بخشهای دیگر اما هیچ امکانی وجود ندارد که مشخصا دریک بخش تخصصام را بگیرم.» نبود برنامهی ارتقای ظرفیت سبب شده تا پرستاران همواره انتقاد داشته باشند که در تمام سالهای فعالیت آنها هیچ دانشی به اندوختههای علمی آنها اضافه نشده است. موضوعی که روی اهمیت وجودی پرستاران تاثیر منفی گذاشته و فعالیت آنها را هرچند که با حجم زیاد انجام میشود کم اهمیت جلوه داده است. خانم اسلمی میگوید: «گاهی اینقدر کارم را بیارزش میدانند که تصمیم میگیرم کارم را ترک کنم. در حالی که ما زحمت بیشتری را متقبل میشویم اما به ما به چشم فردی که هیچ دانشی ندارد نگریسته میشود.» این در حالی است که پرستاران در شماری از موسسات خارجی در افغانستان، از بیمهی صحی برخوردارند و در صورتی که آنها با مشکلی مواجه شوند، تمام مصارف آن را بیمه به عهده میگیرد. حال آنکه این امتیاز ویژه برای پرستاران در مراکز صحی دولتی و خصوصی وجود ندارد. در همین حال سازمان جهانی صحت به نقل از ماهره متخصص بخش سوءتغذیه که در شفاخانهی گلران هرات کار میکند، گفته است که در روز جهانی پرستاران، در کنار همه کارکنان صحی زن میایستد. او تاکید کرد که کارکنان زن زندگی مادران و نوزادان را نجات میدهند. با این وجود سازمان ملل متحد تخمین زده است که هر ماه، ۲۴هزار زن در مناطق دورافتادهی افغانستان زایمان میکنند و آنها به پرستاران ماهر چون قابلهها به ویژه در زمان بحران بشری نیاز دارند. سازمان جهانی صحت گفته است که افغانستان با ۶۳۸ مرگ در هر صدهزار تولد زنده، بیشترین مرگ و میر مادران را در آسیا دارد و در ردیف ده کشور با بیشترین آمار مرگ و میر مادران، نوزادان مرده به دنیا آمده و مرگ میر نوزادان در هفتههای نخست بعد از تولد قرار دارد. همچنین اخیراً سازمان ملل متحد هشدار داد که اگر در بخش سلامت مادران در افغانستان اقدامات فوری و پایدار انجام نشود، تا سه سال دیگر ممکن هزاران مادر باردار با تهدید مرگ مواجه شوند. آمار دقیقی از پرستاران زن در افغانستان و نیازمندی در این بخش در دسترس نیست، اما گفته میشود که پس از حکومت سرپرست بر افغانستان و ادامهی محدودیتهای سختگیرانه بر زنان و دختران، بسیاری کارمندان صحی زن به شمول پرستاران و قابلهها شغل خود را ترک کرده و شماری معدود به کار خود در این بخش ادامه داده اند. این در حالی است که امرالله تابش، مدیر بخش پرستاران در شفاخانه بدخشان به سازمان صحت گفته است که از سال ۲۰۰۶ کارش را آغاز کرده و به آن افتخار میکند. او به عنوان نماینده انجمن پرستاران افغانستان در ولایت بدخشان نیز کار کرده است، میگوید: «من از همهی پرستاران برای کاری که انجام میدهند، تشکر میکنم. من از سازمان جهانی صحت برای فراهمکردن یک محیط کاری برای پرستاران افغان در شرایط بحرانی سپاسگزارم.» از روز پرستار در جهان در حالی گرامی داشت میشود که پرستاران در افغانستان با کمترین امکانات و در سختترین شرایط جان هزاران تن را نجات میدهند. حال آنکه کمترین امتیاز را دریافت میکنند و به فعالیتهای شان بهای کمتری داده میشود.
مرکز خبرنگاران افغانستان اعلام کرده که ریاست امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست در ولایت خوست، سخی سرورمیاخیل؛ مدیرمسوول رادیو و تلویزیون «غرغشت»، محمدالدین شاه خیالی؛ مدیرمسوول رادیو صدای مردم (ولس غژ)، پامیراندیش مهیدی؛ مدیرمسوول رادیو «چنار» و عبدالرحمان آشنا؛ گزارشگر رادیو «نن» را بازداشت کرده است. این مرکز با نشر اعلامیهای گفته است که این کارمندان رسانهای روز (دوشنبه، ۱۸ ثور) به اداره امر به معروف و نهی از منکر احضار و بازداشت شدند. در ادامه آمده است که اداره امر به معروف، مسوولان این رسانهها را متهم کرده است که اصول رسانهای تعیین شده حکومت سرپرست را در برنامههای رسانهای خود رعایت نکردهاند. مرکز خبرنگاران تاکید کرده است که مسوولان محلی در ولایت خوست به رسانههای محلی در مورد نشر موسیقی هشدار داده بودند و احتمال میرود دلیل عمده بازداشت این چهار کارمند رسانهای، نشر موسیقی باشد. این مرکز ضمن ابراز نگرانی از بازداشت این کارمندان رسانهای، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آنان شده است. مرکز خبرنگاران افغانستان یادآور شده که بر اساس قانون رسانههای همگانی، خبرنگاران در انجام کارهای حرفهای خود آزاد هستند و مسوولان حکومتی نباید در کار آنها محدودیت خلق کرده و یا آنان را تهدید کنند، بلکه باید از آنها حمایت کنند. از سویی هم، کمیته حفاظت از خبرنگاران (CPJ) نیز خواستار رهایی فوری سه مدیرمسوول رسانه و یک خبرنگار بازداشت شده، شده است. این کمیته از مسوولان حکومت سرپرست خواسته است که از آزار و اذیت خبرنگاران افغانستان فورا دست بکشد. با این وجود شبیراحمد عثمانی، رییس اطلاعات و فرهنگ ولایت خوست در صحبت با رسانه گوهرشاد بازداشت این خبرنگاران را رد نموده و گفته است که مدیرمسول رادیو و تلویزیون غرغشت و مدیران رادیوهای چنار و «ولس غژ» و گزارشگر رادیو نن بازداشت نشدهاند، بلکه آنان بهخاطر شریککردن بعضی مسایل مهم رسانهای در جلسهای در ریاست اداره امر به معروف خواسته شدهاند. آقای عثمانی این گزارشها را تبلیغات مغرضانه و بیاساس خوانده است. همچنین عبدالمتین قانع، سخنگوی وزارت اطلاعات و فرهنگ حکومت سرپرست به رسانه گوهرشاد گفت که این خبرنگاران بازداشت نشدهاند، بلکه در یک سمینار در ریاست امر به معروف و نهی از منکر ولایت خوست شرکت کردهاند. او گفت که اشتراک آنان در سمینار با رضایت خودشان بوده و در آن هیچ جبر و اکراه نبوده است. وی تاکید کرد که این سمینار معلوماتی دو روزه خواهد بود. در عین حال، ظریف کریمی، مسوول نی یا حمایتکنندهی رسانههای آزاد افغانستان به رسانه گوهرشاد گفت: «این خبرنگاران دو روز پیش توسط اداره امر به معروف احضار شده که گویا یک برنامه آموزشی است، اما بعد از آن، این چهار تن مورد بازرسی قرار گرفته و موبایلهای شان قید شده و تا اکنون تحت بازداشت قرار دارند.» آقای کریمی از مسوولان حکومت خواست که خبرنگاران را بدون اتهام بازداشت نکنند و اگر اتهامی بر آنها وارد است، باید از طریق کمیسیون رسیدگی به تخطی رسانهها بررسی شود. او با ابزار نگرانی از این بازداشتها گفت که این عملکرد حکومت سرپرست آزادی بیان، دسترسی به اطلاعات و مصونیت خبرنگاران را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. مسوول نی خواستار آزادی فوری و بدون قیدوشرط خبرنگاران از بند اداره امر به معروف و نهی از منکر شد. در همین حال شماری از خبرنگاران در صحبت با رسانه گوهرشاد میگویند، که اطلاعات و فرهنگ ولایتشان نیز به بهانهی سمینار و پُر کردن فرم؛ از آنان درخواست میکنند تا در سمینارهای خیالی شرکت کنند. مژگان ایوبی، یکتن از خبرنگاران میگوید: «اطلاعات و فرهنگ در همکاری با بعضی از نهادها تلاش کردند تا مرا بارها به دفاتر شان بکشانند. آنان با استفاده از خبرنگاران دیگر با من تماس میگرفتند و میگفتند: تو باید به این سمینار بیایی در حالیکه وقتی حقیقتیابی میکردم هیچ سمیناری وجود نداشت.» مژگان در ادامه میگوید: «اگر به سمینارهای دروغین آنان شرکت میکردم، حالا من هم مثل خبرنگاران خوست در زندان بودم.» همزمان یکی دیگر از زنان خبرنگار در صحبت با رسانه گوهرشاد میگوید که از او نیز بارها تقاضا شده است تا در شماری از کارگاههای آموزشی ویژهی خبرنگاران اشتراک کند. این زن خبرنگار تاکید میکند که حتی ادارهی اطلاعات و فرهنگ در تبانی با برخی نهادهایی که نسبتا برای خبرنگاران فعالیت دارند، او را دعوت کرده اند. ساناز قریشی میگوید: «سماجت برخی نهادهای خبرنگاری برای دعوت من در یک سمینار واقعا تعجب برانگیز هست. چرا از یک سمینار سه تا چهار بار به من تماس گرفته شود که من باید به این سمینار اشتراک کنم. واقعا دور از منطق است. گویا غیر از من هیچ خبرنگار زن دیگری وجود ندارد.» خانم قریشی میگوید آنها با این ترفندها میخواهند خبرنگارانی که تاکنون به شکل پنهانی زندگی کردند و توانستند از زندگی و حیات خود محافظت کنند را به دام بیندازند. این خبرنگار میافزاید که حکومت در جریان دو سال اخیر تمام مخالفان فکری خود را با بهانههای مختلف از میدان بیرون کرده و آنها با بدترین شکل ممکن ماهها در زندان و شکنجه قرار داده و حتی از سرنوشت شماری از آنها خبری در دست نیست. خانم قریشی: «من از تمام هم مسلکانم خواهشمندم که فریب این سمینارها یا سرویها را نخورند و با خوش باوری زندگی خود را با خطر مواجه نسازند. در چنین شرایطی به هیچ فردی اعتماد نکنند. هر کسی میتواند قاتل زندگی شما باشد.» خبرنگاران خوست درحالی توسط امر به معروف در این ولایت بازداشت شده اند که ماه گذشته وزارت اطلاعاتوفرهنگ حکومت سرپرست خواستار عدم دخالت سایر ادارات به جز این وزارت در امور رسانهها و خبرنگاران شده بود. این در حالی است که مرکز خبرنگاران افغانستان گفته بود که در جریان ۱۲ ماه گذشته دستکم ۲۱۳ مورد خشونت، تهدید و بازداشت خبرنگاران در کشور ثبت شده است که در مقایسه با سال قبل، ۶۴ درصد افزایش یافته است. این مرکز گفته است که ۹۴ مورد آن مربوط بازداشت خبرنگاران میباشد. یاداشت: به دلیل مشکلات امنیتی نام شماری از خبرنگاران و ولایتشان به شکل مستعار نوشته شده است.
قوانین خودساختهی وزارت امر به معروف و نهی از منکر برای مسافران زنان تنها به سفرهای بیرون شهری خلاصه نمیشود زیرا اکنون در تردد میان شهری نیز قوانین دست و پا گیری وضع شده است. قوانینی که به واسطهی آن حتی مسافران زن را مجبور به پیاده شدن از موتر کرده تا مسیرهای طولانیای را پیاده طی کنند. عدم رعایت پوشش مورد تایید این گروه، نداشتن محرم و نشستن به صندلی جلویی موتر از جمله بهانههایی است که به گفتهی رانندگان؛ زنان را وادار به پایین شدن از موتر میکنند. غلام غوس رحمانی، رانندهی موتر مسافربری در یکی از مسیرهای میان شهری است. او در صحبت با رسانه گوهرشاد میگوید نیروهای حکومت در بخشهای مختلف این شهر و در جادههای عمومی ایستهای بازرسی ایجاد کردهاند و مسافران زن که پوشش مورد تایید این گروه را نداشته باشند از موتر پایین میکنند و در بسا موارد مورد توهین و تحقیر قرار میدهند. او تاکید میکند که تمام مسیرهای درون شهری و تردد افراد بهشدت از سوی محتسبان امر به معروف و نهی از منکرکنترل میشود. پایین کردن مسافران زن اما بخشی از ماجراست زیرا دردسرهایی که برای راننده ایجاد میشود بسیار فراتر از یک تذکر لفظی است. زندان؛ بهای تلخ بر رانندگان هرات آقای رحمانی از یکی از تجربههای دشوار خود حرف میزند که موترش توقیف و خودش روانهی زندان شده است. او میگوید: «یک روز از چهار راهی مستوفیت به طرف دروازه ملک در حرکت بودم، یک زن کهنسال را در جلو موتر (صندلی جلویی) سوار کردم، نیروهای وزارت امر به معروف و نهی از منکر در چوک سینما من را پیاده کردند، یک سیلی به صورتم زدند و موتر را یک شبانه روز توقیف و خودم را زندانی کردند.» این رانندهی موتر از نحوهی برخورد محتسبان امر به معروف و نهی از منکر انتقاد میکند و میافزاید: «نیروهای حکومت مخصوصا همانهایی که چپن سفید به تن دارند، اصلا درکی از شرایط ندارند و به جز تحقیر، توهین و اذیت افراد کاری را بلد نیستند.» عکس: شبکههای اجتماعی خلیل احمد درانی، یکی دیگر از رانندههای؛ مسیرهای درون شهری است. او از وخیم شدن اوضاع کنونی انتقاد میکند و میگوید که اگر راهی برای فرار از وضعیت داشت، آن را حتما امتحان میکرد. او میگوید: «ما نمیتوانیم زنان و دختران را در چوکی جلوی موتر سوار کنیم، آهنگ گوش داده نمیتوانیم و اصلا ماندیم که چطور با شرایط زندگی کنیم. هیچ جایی هم رفته نمیتوانیم تا از این شرایط راحت شویم.» او میافزاید در صورتی که رانندگان مسافر زن را درصندلی پشت سر سوار کنند، بخاطر کمبود مسافر زن، مجبور میشوند تمام مسیر را هیچ مسافر دیگری را سوار نکنند و در حالی که مسافر مرد هست، باید با صندلیهای خالی مسیر را به پایان برسانند. خلیل احمد پانزده سال است که رانندهی تاکسی است. او میگوید هرگز در تمام عمر رانندگیاش چنین محدودیتهای سخت و دست و پا گیری را تجربه نکرده است. آقای درانی از هشدار محتسبان امر به معروف و نهی از منکر حرف میزند که به تمام رانندگان گفته اند که از سوار کردن مسافران زنی که حجاب مورد تایید این گروه را ندارند و یا محرم شرعی با خود ندارند، بپرهیزند. او تاکید میکند که آنان برای رانندگان گفتند که نیروهای امر به معروف و نهی از منکر به آنان هشدار دادند، در صورت که از این امر و هدایت سرپیچی کنند، مسوولیت بعدی برعهدهی رانندگان و نمایندگان ایستگاهها خواهد بود. خلیل احمد تجربهی یک دوست رانندهاش را تعریف میکند که به دلیل سوار کردن یک مسافر زن بدون محروم، در مسیر شیدایی- غیبتان هنگامی که به چوک گلها رسیده است از سوی ماموران امر به معروف و نهی از منکر توقف داده میشود و سپس به مدت دو شبانه روز زندانی میشود. خلیل احمد؛ رانندهی درون شهری ۴۵ سال سن دارد و پدر دو دختر و سه پسراست. او میگوید: «فرزندانم همه دانشجو و دانشآموز هستند. حالا به این فکرم که چطور مصارف درس و مشق آنان را پُره کنم (تامین کنم) تا از مکتب و دانشگاههایشان عقب نمانند.» محدودیتها سفرهی رانندگان را کوچکتر کرده است قریب به اتفاق تمام رانندگان درون شهری هرات از شرایط کنونی شکایت دارند و میگویند محدودیتها علیه زنان و دختران و همینطور رانندگان سبب شده تا کسب و کار شان با رکود مواجه شود و به سختی بتوانند از پس هزینههای زندگیشان برآیند. وضعیت ایجاد شده تنها محصول محدودیتهای وضع شده بر مسیرهای شهری نیست. اکثر زنان و دخترانی که در موسسات فعالیت میکردند، دانشجویان و دانشآموزان، زنانی که در مراکز آموزشی فعالیت میکردند و یا در آنجا درس میخوانند همه کتلهی بزرگی از مسافران را تشکیل میدادند که اکنون جالی خالی آن در اقتصاد رو به رکود رانندگان به شدت احساس میشود. غلام قوس میگوید: «تیل موتر گران است، مسافر به شدت کاهش یافته و در بیشتر مواقع مسافران در مسیرهای طولانی فقط برای ما ۱۰ افغانی پیشنهاد میکنند، ما با آن قیمت کم و از روی اجبار آنان را سوار موتر کنیم. اگر این کار را نکنیم، مجبور هستیم که در خانه گشنه سر کنیم.» او سه فرزند دارد و سرپرستی خانوادهی خودش است که در کنار اینها، هزینههای زندگی پدر و مادرش نیز به عهدهی اوست. تمام مسیر راه؛ تا خانه را با گریه طی کردم همزمان شماری از مسافران زن در صحبت با رسانه گوهرشاد میگویند که بارها از سوی محتسبان امر به معروف و نهی از منکر مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است. فروهر عظیمی، یکی از زنانی است که در یکی از مراکز صحی به عنوان آشپز فعالیت میکند. او ۴۰ سال دارد و همیشه چادر میپوشد. عکس: شبکههای اجتماعی خانم عظیمی میگوید: «یکی از روزهای ماه حمل امسال به سهچرخه نشسته بودیم با دو سه خانم دیگر و یک مرد کهنسال، در مسیر منارهها یک نفر که مسلح بود جلوی سهچرخهی ما را گرفت و راننده را با قنداق اسلحهاش زد و ما را هم به خاطر وجود یک مسافر مرد فحشهای خیلی رکیکی داد. مسافر مرد را گفت که پایین شود اما آن مرد از بس پیر و ناتوان بود نمیتوانست پیاده شود. آن فرد مسلح، دست این پیرمرد را گرفت و کشید و این مرد از سهچرخه افتاد به روی زمین.» خانم عظیمی میافزاید که تمام آن روز از ترس آن حادثه، ضعف کرده است و همکاران اش در نهایت او را به خانهاش رساندند. پروین سماواتی یکی دیگر از مسافران زنی است که از آزار و اذیت در مسیر رفت و برگشت اش صحبت میکند. خانم سماواتی در یکی از مراکز آموزشی معلم قرآن است و حجاب میپوشد. او میگوید: «یک روز وقتی از کورس به سمت خانه میرفتم در مسیر بین چوک گلها – شهرنو مامور مسلح آمد و مرا از موتر پایین کرد. به صندلی جلو موتر نشسته بودم. او مامور کلی حرفهای زشت و زننده به من زد و مرا زن بد خواند که عفت و حیا ندارم و من آن روز مجبور شدم تمام مسیر راه؛ تا خانه را پیاده بروم و در تمام راه هم گریه کردم.» فرزانه نیکمنش یکی از دخترانی است که از او نیز بخاطر نداشتن پوشش مورد تایید امر به معروف از سوی آنان از فلانکوچ پایین کشیده شده است. فرزانه میگوید: «روزی که برای سپری کردن امتحان قابلگی میرفتم، یک حجاب سیاه بلند پوشیده بودم. در مسیر راه بودیم که فلانکوچ ما متوقف شد و نیروهای امنیتی حکومت با اخطار سلاحشان من را از موتر پیاده کردند.» خانم نیکمنش میافزاید، نیروهای مسلح حکومت بعد از پیاده کردناش به او گفتند: «بدون پوشیدن "چادر" حق نداری جایی بروی.» فرزانه میگوید، این اتفاقات در روز سرنوشت ساز امتحان نهایی قابلگیاش رخ داده و او با چشمانی پُر از اشک به خانه بازگشته و پس از آن با پوشش دیگری بلاخره توانسته خود را به محل آزمون برساند. محدودیتهاعلیه زنان و دختران افغان در حالی وضع میشود که سال گذشته وزارت امر به معروف و نهی از منکر حکومت سرپرست با نشر دستورالعملی، زنان بدون محرم را از سفر در فاصلهی ۷۲ کیلومتر منع کرد و از رانندگان وسایط نقلیه نیز خواست که تنها زنانی که حجاب مورد تایید این وزارت را داشت و در صورتی که همراه محرم بود را در مسیرهای طولانی سوار کنند. گزارش: رسانه گوهرشاد
مسوولان شماری از مراکز آموزشی خصوصی در ولایت هرات میگویند که نیروهای حکومت سرپرست در اقدامی تازه، دروازهی شماری از آموزشگاهها را در این ولایت به دلایل نامشخصی مسدود کردهاند. مسوول یک مرکز آموزشی در شهرک المهدی-جبرییل از مربوطات ناحیه سیزدهم شهرداری هرات با حفظ هویت خود به رسانه گوهرشاد گفت که نیروهای امنیتی حوزهی سیزدهم بدون کدام دلیل شماری از مراکز آموزشی را بسته کردند. این مسوول میگوید که این اقدام روز گذشته (چهارشنبه، ۱۳ ثور) در جبرییل صورت گرفته است. او گفت: «صبح مصروف تدریس شاگردان بودیم که نیروهای امنیتی حوزهی سیزدهم، داخل آموزشگاه آمدند و به شاگردان و کارمندان گفتند که بیرون شوید. بعد از بیرون شدن کارمندان و شاگردان، دروازه مرکز آموزشی ما را پلمپ کردند.» وی علاوه کرد که پس از این اتفاق؛ آنان از نیروهای امنیتی موظف، جویای این واقعه شدند، اما نیروهای امنیتی از دلیل این کار (پلمپ آموزشگاه) اظهار بیخبری کردند و هیچ جزییاتی به آنان ارائه نکردند. این مسوول مرکز آموزشی افزوده، امکان دارد که بحث جواز و آموزش دختران بخشی از این دلایل باشد. همچنین مسوول یک مرکز آموزشی دیگر به رسانه گوهرشاد گفت که این مراکز آموزشی شامل؛ «موسسات آموزشی چهارده معصوم، ادیب، اپکس و مرکز آموزشی جامی» میباشد که توسط نیروهای امنیتی بدون ذکر دلیل بسته شده است. او علاوه کرد: «از نیروهای امنیتی دلیل این کارشان را پرسیدیم و گفت که امر از بالا جای داریم و اگر میخواهید دلیل این کار را بدانید، بروید از جایی که شما را جواز کار داده است، بپرسید.» وی تاکید کرد که بسته کردن مراکز آموزشی روی روحیه شاگردان تاثیر بسیار منفی دارد و این امکان وجود دارد تا آنان در آینده از آموزش و تحصیل دلسرد شوند. همچنان رفتن به مراکز آموزشی برای شاگردان و خانوادههای آنان یک نوع ترس و دلهره ایجاد میکند که با کدام مشکلی مواجه نشوند. منبع گفت: «ما موردی داریم که خانوادههای شاگردان به دلیل مشکلات و ترس موجود، مانع آموزش دختران زیرسن و پسرانشان میشوند. این شرایط کمی بهتر شده بود؛ اما با اقدام روز گذشته نیروهای حکومت سرپرست این ترس و دلهره در بین شاگردان و خانواده دوباره زنده شد.» عکس: شبکههای اجتماعی در حالی شماری از کورسهای آموزشی در هرات بسته میشود که بیش از ۵۹۰ روز است که حکومت افغانستان دروازههای مکاتب دخترانه بالاتر از صنف ششم را مسدود کرده است. همچنین وزارت تحصیلات عالی حکومت فعلی در تاریخ ۲۹ قوس سال گذشته اعلام کرده بود که براساس فیصلهی کابینه و دستور مولوی ندامحمد ندیم، سرپرست این وزارت، تحصیل دختران در دانشگاههای کشور الی امر ثانی «معطل» بماند. این تصمیمات باعث شد تا دختران زیادی به قصد ادامهی تحصیل راهی کشورهای دیگر شوند، اما حکومت مانع سفر تحصیلی دختران به سایر کشورها شد. به تعقیب این محدودیتها، وزارت اقتصاد کشور کار زنان در موسسات داخلی و بینالمللی را منع کرد. در تازهترین مورد زنان و دختران از کار در دفاتر سازمان ملل نیز منع شدهاند. گزارش: رسانه گوهرشاد
نخستین جرقههای برگزاری نشست دوحه و مهمتر به رسمیت شناختن حکومت سرپرست به عنوان حکومتی مشروع از بدو ورود امینه محمد، معاون دبیر کل سازمان ملل محمد در ۲۸ جدی سال ۱۴۰۱ به کابل کلید خورد. خانم محمد چهار روز در افغانستان ماند و بارها با افراد مختلف حکومت سرپرست دیدار کرد. در یکی از نشستهایی که معاون دبیر کل سازمان ملل با عبدالسلام حنفی، معاون اداری نخست وزیر حکومت سرپرست داشت، آقای حنفی گفت که این سازمان در راستای حذف نامهای سران طالبان از لیست سیاه، به رسمیت شناختن حکومت این گروه و سپردن کُرسی نمایندگی دایمی افغانستان همکاری و توجه نکرده است. سران حکومت دقیقا در همان نقطه از تاریخ بازی «تحت فشار قرار دادن سازمان ملل» را آغاز کردند و در سه ماه و اندی پس از آن وضع محدودیتهای بیشتری را به عنوان حربهی دیگری بر دوام این فشارها به کار بردند. ممانعت کارمندان زن سازمان ملل در پانزدهم حمل سال۱۴۰۲ در ولایت ننگرهار، تیر خلاص دیگری بود که این سازمان را بیش از هر زمان دیگرتحت فشار قرار داد و بحث به رسمیت شناختن حکومت فعلی در بین اعضای سازمان ملل آغاز شد. هرچند پس از آن سازمان ملل با صدور قطعنامهای ممنوعیت کار زنان این سازمان از سوی حکومت سرپرست را نکوهش کرد و خواستار بازنگری آن شد اما حکومت قاطعانه در برابر تمام واکنشها ایستاد و آن را موضع داخلیاش خواند و از این سازمان خواست تا در امور داخلی این کشور دخالت نکند. این روند زمانی به بحث داغ رسانهها تبدیل شد که امینه محمد در ۳۰ حمل ۱۴۰۲ دریکی از سخنرانیهایش گفت که سازمان ملل قرار است در آیندهی نزدیک کنفرانس بینالمللیای را برگزار کند که در آن وضعیت افغانستان و به رسمیت شناختن حکومت سرپرست مورد بحث قرار خواهد گرفت. و این نشست احتمالی علیرغم اعتراضهای متعدد دیروز و امروز (۱ و ۲ می) در دوحه برگزار شد. نشستی که سازمان ملل زنان افغانستان را از حضور در آن محروم کرد و اجازهی یک کُرسی را نیز به آنان نداد. نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل با حضور نمایندگان ۲۵ کشور و سازمانهای بینالمللی دیروز (دوشنبه، ۱۱ ثور) و امروز سهشنبه پشت درهای بسته برگزار شده است. رسانه گوهرشاد همزمان با برگزاری این نشست با شماری از نمایندگان پیشین پارلمان افغانستان، اعضای اشتراک کنندهی نشستقبلی دوحه، شورای ولایتی، استادان دانشگاه و خبرنگاران مصاحبهای داشته است. نشست دوحه در قطر در حالی برگزار میشود که از یک سو زنان از حضور در آن محروم شدند و از جانب دیگر سران حکومت سرپرست به صراحت بیان کردند که هر گونه نشستی که آنان درآن حضور نداشته باشند قابل قبول نبوده و بینتیجه خواهد بود. همزمان با جدال قربانیان و عاملان خشونت بر زنان افغان، ناهید فرید، نمایندهی پیشین در پارلمان افغانستان میگوید که این نشست در خصوص سه موضوع برگزار شده است. او میافزاید: « تاثیر بسته شدن دانشگاهها و انجوها به روی زنان و فعالیت نهادهای خارجی؛ یکپارچگی در بین کشورها در خصوص موقفی که در قبال حکومت سرپرست اتخاذ میکنند و صحبت روی اینکه از چه راهکارهایی برای فشار آوردن بر سران حکومت فعلی میشود استفاده کرد. همهی اینها موضوعاتی است که در این نشست روی آن صحبت میشود.» با این حال او تاکید میکند که اگر حکومت سرپرست به رسمیت شناخته شود، تروریسم و بنیادگرایی رسمیت خواهد یافت و پول جهان و مردم افغانستان در مسیر آجندای بنیادگرایی و تروریسم حهانی مصرف خواهد شد. این عضو پیشین پارلمان میگوید از زمان سقوط تا کنون بارها علیه سیاستهای حکومت سرپرست در نهادهای زیادی به شمول سازمان ملل متحد، کانگرس آمریکا و نهادهای امنیتی و اقتصادی متفاوت که در عرصه افغانستان فعال هستند در خصوص نگرانیهای تعامل با سران حکومت فعلی دادخواهی و صحبت کرده است. او میگوید: «موقف من همواره همان خواهد بود که سران حکومت سرپرست غیر قابل تعامل هستند و جایگزینشان را باید از بین نسل جوان افغانستان جستجو کنیم و تا حال به بهای بزرگ، سر این موقف خود ایستاده هستم. باورم این است که راه راست زوالی ندارد و شاید سالها بعد، اما بالاخره حامیان سران حکومت هم به نظر من خواهند رسید و دود سرمایه گذاری روی یک گروه تروریست به چشم شان خواهد رفت.» همزمان سارا یوسفزی، استاد دانشگاه بر این باور است که نتایج حاصله از این نشست کاملا یک جانبه و به نفع سران حکومت سرپرست خواهد بود. او میافزاید: «هدف سران حکومت این است که از طریق سازمان ملل به رسمیت شناخته شوند. و اگر این کار انجام شود دیگر زنان باید با نیم بند حقوقی که باقی مانده به شکل کامل خداحافظی کنند. خشونتها و بحرانها تشدید خواهد یافت و در این راستا سازمان ملل به عنوان نمایندهی جامعه جهانی کاملا مقصر خواهد بود.» انیسه شهید، روزنامهنگار اما میگوید که هر نوع تصمیمی که پشت درهای بستهی سازمان ملل گرفته شود، نمیتواند یک شبه سرنوشت افغانستان را تغییر دهد. او میافزاید: «در نشست دوحه هیچ نمایندهای از افغانستان نیست، نه مرد و نه زن. انتظار نداشته باشیم، آنجا تصمیم بزرگی گرفته شود اما میتوانم بگویم به هر هدفی که این نشست برگزار شده، اعتراضات گسترده در برابر به رسمیت شناختن سران حکومت فعلی در این نشست نتیجه بخش بوده و سازمان ملل نمیتواند به حکومت فعلی رسمیت ببخشد. رسمیت بخشیدن به سران حکومت فعلی یک شرم بزرگ است.» با اینکه نتایج این نشست هنوز مشخص نیست اما صحبتهای پیشین امینه محمد، معاون دبیر سازمان ملل مبنی بر به رسمیت شناختن حکومت فعلی، منجر به خشم و ناامیدی زیادی از کنشگران مدنی و مدافعان حقوق بشر در سراسر دنیا شده است. سمیه ولیزاد، روزنامهنگار میگوید که انتطار میرفت تا سازمان ملل با مشاهدهی نقض فاحش حقوق بشری زنان افغانستان توسط سران حکومت فعلی، دست به اقدام عملی میزد اما این سازمان جز صدور اعلامیه و محکوم کردن عاملان خشونت هیچ اقدامی عملیای انجام نداد. او تاکید میکند که: «حقوق سازمان ملل در افغانستان نقض نشده است بنابراین طبیعی است که نتوانند درکی از شکنجهای که زنان افغان آن را تجربه کردند، داشته باشد. این سازمان با دیدن تمام خشونتها حتی یکبار کنار زنان افغان نایستاد.» جای خالی قربانیان خشونت در نشست دوحه زنان به عنوان قربانیان اصلی خشونتها در افغانستان از حضور در نشست دوحه محروم شدند. زنانی که میتوانستند حضور یابند و از سیاستهای سختگیرانهی حکومت فعلی، سختیها و رنجهایی که تاکنون متحمل شدند حرف بزنند. فرصتی که علیرغم درخواست مکرر حتی یک کُرسی برای زنان در این نشست از سوی سازمان ملل؛ میزبان این نشست پذیرفته نشد. ناهید فرید در این مورد میگوید: «به باور من نقش زنان، حضور زنان و دیدگاه زنان دریچهای کاملا متفاوت را به هر گونه تصمیم جهانی باز میکند. بدون حضور و نقش و نظر زنان نشستهای جهانی در خصوص افغانستان که زنان اولین قربانی پالیسیهای نادرست سران حکومت فعلی هستند، مشروعیت کافی ندارد.» او میافزاید که جهت حضور زنان افغان در این نشست با شماری از نمایندگان ویژهی کشورها دیدار کرده است. محمد ناطقی، عضو اشتراک کننده در نشست قبلی دوحه بر این باور است که حضور زنان در نشست دوحه تاثیر خوبی میداشت. او میگوید: «همینکه حکومت سرپرست تاکنون مشروعیت بدست نیاورده است نتیجهی مبارزات زنان و تلاش آنها بوده است.» او میافزاید در صورتی که این حکومت از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شود، افغانستان در یک فاجعهای قرار خواهد گرفت که مردم آن شاهد حکومتی ضد زن خواهد بود و تمام آزادیهای مدنی، دسترسی به اطلاعات و آزادی بیان دیگر نخواهد بود. خانم ولیزاده نیز به حضور زنان در این نشست تاکید دارد. او بر این باور است که نشستی که زنان در آن حضور نداشته باشند، مردان هستند که برای زنان تصمیم میگیرند. مردانی که درکی از میزان رنج و درد زنانی که هم اکنون در افغانستان زیر تسلط حکومت سرپرست زندگی میکنند، ندارند. در حالی که قریب به اتفاق؛ همه از عدم حضور نمایندگان زنان افغانستان در نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل انتقاد میکنند، شماری از استادان دانشگاه میگویند که زنان افغان در هر نشستی که تاکنون شرکت کردهاند نتوانسته اند به شکل باید آن نمایندگی کنند و بیشتر نقش سمبولیک یا نمایشی را داشته اند. خانم یوسفزی از فوزیه کوفی به عنوان نمایندهی زنان افغان در نشستهای قبلی دوحه یادآوری میکند که نتوانسته تغییری در وضعیت زنان ایجاد کند. او میگوید: «در اکثر نشستهایی که زنان به عنوان نماینده انتخاب میشدند، اکثرا آدمهای ضعیف بودند و اگر باز هم اشتراک میکردند باز هم چیزی عوض نمیشد. این استاد دانشگاه تاکید می کند که بحرانهای امروزی حاصل همان کم کاریهایی است که زنان و مردان در نشستهای قبلی دوحه شرکت کردند و کم گذاشتند و اگر در این نشست هم زنانی انتخاب میشدند این زنان بیشتر به نفع سران حکومت فعلی حرف میزدند تا زنان افغانستان.» زنان در افغانستان چه در نشستهای داخلی و چه بینالمللی همواره نقش نمایشی داشتند اند. و تصمیم گیرنده افرادی بوده اند که در پس پرده حضور داشتند و یا مردانی که شرایط را از لنز مردانه و افکار مردسالانه سنجیدند و تصمیم گرفتند. این موضوع حتی سبب شده است که زنان در تمام دادخواهیهای شان تنها گذاشته شوند و مردان به عوض حمایت و دادخواهی، زنان را به سخره گرفته و از شرایط کنونی و حضور دایمی آنان در خانه استقبال نیز کنند. با این وجود خانم یوسفزی تاکید میکند که زنان نباید خاموش بمانند. به دادخواهیهای شان ادامه دهند. با زنان خارج از کشور و سایر سازمانها ارتباط موثری برقرار کنند. تلاش کنند تا حمایت مردان را نیز در کنار خود داشته باشند. او بر این باور است که تا زمانی که مردان در کنار زنان دست به اعتراض نزنند و دادخواهی نکنند، این اعتراضها نتیجهی ملموسی در پی نخواهد داشت. این در حالی است که نشست دو روزهی دوحه امروز به پایان خواهد رسید و قرار است که آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل طی یک کانفرانس مطبوعاتی نتایج این نشست را با رسانهها شریک کند. دیده شود که نتایج حاصله از این نشست چه دورنمایی را برای مردم افغانستان، وضعیت حقوق بشری زنان و مشروعیت سران حکومت ترسیم خواهد کرد.
همزمان با برگزاری نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل، شماری از نهادهای مدنی و جنبشهای اعتراضی زنان طی یک نامهای سرگشاده به اشتراککنندگان این نشست گفته اند که نگران چشمانداز نشست دوحه هستند که مبادا دری را بهروی به رسمیتشناختن حکومت سرپرست باز کند. قرار است نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل و اشتراک نمایندگان ۲۵ کشور و سازمانهای بینالمللی امروز (دوشنبه، ۱۱ ثور) و فردا سهشنبه پشت درهای بسته برگزار شود. نهادهای مدنی و جنبشهای اعتراضی زنان این نامه را عنوانی آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل و وزیران خارجهی کشورهای اشتراککننده در نشست دوحه نوشتهاند. دراین نامهی سرگشاده به اظهارات امینه محمد، معاون دبیرکل سازمان ملل واکنش نشان داده شده و آمده است که از اینکه سازمان ملل یا هر یک از کشورهای عضو این سازمان، حکومت سرپرست را به رسمیت بشناسند، خشمگین هستند. پیش از این خانم محمد گفته بود که قرار است این سازمان برای بحث دربارهی روند به رسمیتشناختن حکومت سرپرست نشستی برگزار کند. این اظهارات معاون دبیرکل سازمان ملل با انتقادات تند برخی از نهادهای جامعهی مدنی و دیگر فعالان مواجه شده است. نهادهای مدنی و جنبشهای اعتراصی زنان افغانستان، حکومت فعلی را گروهی تروریستی، رژیم «عمیقا سرکوبگر» توصیف کرده است. آنان تاکید کرده است که حکومت فعلی زنان و دختران را از حقوق اساسیشان محروم کرده و به تنها رژیم در جهان تبدیل شده است که از سیستم آپارتاید جنسیتی حمایت میکند. در ادامه آمده است که تجربهی گذشته نشان میدهد که سازشکردن در مورد حقوق بشر، تنها باعث تقویت قدرت حکومت فعلی و طولانیشدن رنج مردم افغانستان میشود. آنان از سازمان ملل خواستهاند که تمام طرحها برای به رسمیتشناختن حکومت افغانستان را لغو کند. در نامه آمده است که سازمان ملل متحد و کشورهای اشتراک کننده باید تضمین کند که حقوقبشری همه شهروندان افغانستان، بهویژه زنان و دختران رعایت، محافظت و حمایت میشود. آنان افزوده اند که نمایندگان جامعه مدنی و زنان باید اجازه داشته باشند که پیامهای قوی و بدون سانسور را در مورد واقعیت وحشیانهای که زنان و دختران تحت سلطه حکومت فعلی با آن روبهرو هستند، ارائه دهند. در نامه آمده تاکید شده است که سازمان ملل متحد با مردم افغانستان همکاری کند تا یک حکومت فراگیر و براساس خواست مردم افغانستان ایجاد شود. سازمان ملل در نشست دوحه؛ میزبانی که با پنبه سر زنان افغان را میبرد شماری از فعالان مدنی در صحبت با رسانه گوهرشاد گفتند که زنان نخستین قربانیان حکومت فعلی هستند و باید زنان در این نشست حضور میداشتند. آنان میگویند که اظهارات مسوولان سازمان ملل بیانگر این است که آنها خود تلاش دارند این گروه را به رسمیت بشناسند. سارا سلطانی، فعال حقوق بشر در کابل میگوید: «ما هر روز به خیابانها میرویم و اعتراض میکنیم. خون مان بر روی خیابانها ریخته. در تمام این مدت لت و کوب شدیم. زندانی شدیم با هزاران توهین و تحقیر، چگونه سازمان ملل با دیدن تمام این خشونتها نشستی را برگزار میکند که عامل تمام این بدبختیها را به رسمیت بشناسد.» خانم سلطانی بر این باور است که جهان نباید زنان افغان را بیش از این در حاشیه قرار دهد و از حقوق انسانی آن محروم سازد. او تاکید میکند که نگران آیندهی این نشست است و مبادا این گروه پس از نزدیک به دو سال انجام اعمال وحشیانه در افغانستان، مورد احترام قرار گیرد و به خشونتهای کنونی مهر دوام زده شود. فریبا اسلمی، دیگر فعال حقوق زن بر این باور است که طی دو سال گذشته زنان در افغانستان زیر تسلط حکومت فعلی بدترین شکنجههای تاریخ را تجربه کردند. او میگوید: «وقتی حرف از نشست دوحه میشود، همهی زنان افغان یاد آن توافقنامهی ننگین آمریکا با حکومت سرپرست میافتند. در نشست دوحهی قبلی آمریکا رسما به یک گروه تروریست مشروعیت داد و همان نشست آغازگر بحران در افغانستان قلمداد میشود.» او بر این باور است که علیرغم اینکه آمریکا بارها ادعا کرده است که حکومت سرپرست را به رسمیت نشناخته است اما همواره این گروه را مورد حمایت مالی خود قرار داده است. خانم اسلمی: «در کجای دنیا به حکومتی که هیچ رسمیتی ندارد، ماهانه میلیونها دالر کمک میشود؛ در کجا دیده شده به یک گروه تروریستی که دختران را خانهنشین کردند اینقدر ارزش داده شود. آمريکا در نشست دوحهی گذشته حکومت فعلی را به رسميت شناخت و در این نشست این رسميت دادن همگانی خواهد شد.» این فعال حقوق زن از سازمان ملل به عنوان یک نهاد دو رو یاد میکند که از یک سو نقش دایهی بهتر از مادر را بازی میکند و از جانب دیگر نشستی را میزبانی میکند که در مورد به رسمیت شناختن حکومت فعلی است و تصامیم ضد حقوق زن افغان را میگیرد. این در حالی است که هیچ زنی از آدرس افغانستان در نشست دوحه دعوت نشده است. پیش از این هیدر بار، مسوول بخش زنان دیدبان حقوق بشر نیز گفته بود که علیرغم درخواستهای مکرر، در نشست دوحه از آدرس زنان افغانستان هیچ زنی دعوت نشده است. خانم بار تاکید کرده بود که نشست دوحه به رهبری سازمان ملل متحد برای زنان افغانستان و آیندهی کشورشان کلیدی است. در حالی زنان درافغانستان نسبت به دورنمای این نشست ابراز نگرانی میکنند که قرار است امروز و فردا پشست درهای بسته تصامیم مهم و سرنوشت سازی در خصوص زنان افغان، آیندهی تحصیلی، کاری و حقوق بشری آنها و مهمتر از همه شیوههای تعامل با حکومت سرپرست گرفته شود. تصامیمی که میتواند شرایط کنونی زنان را بهبود ببخشد و یا تاریکتر از اکنون سازد.
نمایشگاه تولیدات داخلی تحت عنوان «افغان لاجورد» روز (چهارشنبه، ۳ جوزا) در هرات برگزار شده است. در این نمایشگاه؛ زعفران، صنایع دستی، ظروف تزئینی، قالین، نقاشی، لباسهای سنتی، زیورآلات، ترشیباب، شیرینیجات، مسالهجات، مواد غذایی و برخی محصولات دیگر در ۳۰۰ غرفه به نمایش گذاشته شده است. ۱۰۰ غرفهی این نمایشگاه به زنان اختصاص یافته است. این نمایشگاه به مدت چهار روز باز خواهد بود.
نمایشگاه ویژه زنان در هرات در حالی بر گزار میشود که زنان تجارتپیشه از دو سال به این طرف با رکود در تجارت شان مواجه هستند. فاطمه احمدی، یکی از زنان غرفهدار در این نمایشگاه میگوید، برگزاری نمایشگاه این چنینی باعث میشود تا تولیدات داخلی به معرفی گرفته شود و مردم محصولات کشور را نسبت به محصولات خارجی ارجحیت بدهند. خانم احمدی در ادامه میگوید: «اگر ما زنان تجارتپیشه بخواهیم برای خود دکان مستقل بگیریم نمیتوانیم آزادانه کار کنیم، فقط در نمایشگاههای این چنینی ممکن است تا صنایعدستی خود را به نمایش بگذاریم.» این زن تجارتپیشه میافزاید، ۷۰ فیصد زنان در افغانستان نانآور خانوادههای خود هستند و باید از زنان حمایت شود «نه اینکه مانع کار آنان شوند.»
زنان تجارتپیشه در نمایشگاه امروز در ۴۰ غرفه؛ لباسهای سنتی، زیورآلات، ترشیباب، شیرینیجات، زعفران، میوههای خشک، کتاب و انواع محصولات زراعتی و مالداری را به نمایش گذاشتند.
گزارشگر: فرهاد اکبری
پرستاران پٌرکار؛ در پایینترین بخش هرم ارزشگذاری «پس از۲۰ سال کار، بازهم یک پرستار معمولیام»
سازمان جهانی صحت برای افغانستان به مناسبت روز جهانی پرستار اعلام کرد که پرستاران نقش مهمی در ارائه خدمات صحی دارند و بدون آنان نظام صحی وجود نخواهد داشت. این سازمان در رشته توییتی گفته است که پرستاران نقش مهمی در ارائه خدمات صحی و نجات جان افراد در افغانستان و سراسر جهان ایفا میکند و باید از مصوونیت، احترام و اهمیت تمام پرستاران در افغانستان اطمینان حاصل شود. سازمان جهانی صحت علاوه کرد: «از آنجایی که در روز جهانی پرستار به همهی پرستاران احترام میگذاریم، باید از آموزش قوی، محیط کاری حمایتی و ایمنی و امنیت برای انجام کارشان اطمینان حاصل کنیم. بدون پرستار هیچ نظام صحی وجود نخواهد داشت.» این سازمان همچنان از تمام پرستاران افغانستان برای تمامی «زحمات، مراقبت و فداکاریهایشان» قدردانی کرده است. همزمان با روز جهانی پرستار، شماری از پرستاران در هرات در صحبت با رسانه گوهرشاد از چالشهایشان در این حرفه میگویند که حجم کارشان زیاد است اما امتیازی که بدست میآورند اندک است. حسینا میاخیل، بیش از ده سال است که در شفاخانهی حوزوی هرات در بخش عاجل پرستار است. او از استرس و فشار کار زیاد در این بخش میگوید که گاهی به دلیل حجم زیاد مراجعهکننده ناگزیر میشود بیش از ساعات کاری فعالیت کند. او اما تاکید میکند که با توجه به حجم کار، امتیازی که پرستاران بدست میآورند اندک است. خانم میاخیل میافزاید که هیچ تفاوتی بین پرستاری که بیست سال سابقهی فعالیت دارد تا پرستاری که امروز به وظیفه حاضر شده است، وجود ندارد. آنگونه که خانم میاخیل میگوید هم اکنون تمام پرستاران در یک سطح امتیاز قرار دارند و این سبب شده تا شماری از آنها بارها تصمیم بگیرند تا این مسلک را ترک کنند. پس از تسلط حکومت سرپرست بر افغانستان امتیازات پرستاران از سوی صلیب سرخ پرداخت میشود و بر اساس گفتههای پرستاران در بسا موارد معاششان با یک یا دو ماه تاخیر پرداخت میشود. پرستاران محروم از ارتقای ظرفیت حجم زیاد کار و امتیاز کم تنها مشکل پرستاران نیست. زیرا هیچ گونه برنامهی ارتقای ظرفیتی برای این بخش وجود ندارد. نبیلا اسلمی دیگر پرستاری که هشت سال است در یکی از شفاخانههای هرات فعالیت میکند. او میگوید: «متاسفانه هیچ کارگاه آموزشی یا سفر آموزشی خارج از کشور یا هر نوع برنامهی آموزشی برای پرستاران وجود ندارد. یک پرستار تا آخر عمر یک پرستار ساده خواهد بود.» خانم اسلمی میافزاید که در کشورهای دیگر هر پرستار در بخش مربوطهاش فعالیت میکند و در همان بخش متخصص میشود اما در افغانستان پرستاران نمیتوانند مشخصا در یک بخش فعالیت کنند و ناگزیر هستند که در تمام بخشها فعالیت داشته باشند. او میگوید: «ما نهایتا بتوانیم یک سالی در بخش جراحی فعالیت کنیم و یک سال هم در بخش ارتوپیدی و چند ماهی هم در بخشهای دیگر اما هیچ امکانی وجود ندارد که مشخصا دریک بخش تخصصام را بگیرم.» نبود برنامهی ارتقای ظرفیت سبب شده تا پرستاران همواره انتقاد داشته باشند که در تمام سالهای فعالیت آنها هیچ دانشی به اندوختههای علمی آنها اضافه نشده است. موضوعی که روی اهمیت وجودی پرستاران تاثیر منفی گذاشته و فعالیت آنها را هرچند که با حجم زیاد انجام میشود کم اهمیت جلوه داده است. خانم اسلمی میگوید: «گاهی اینقدر کارم را بیارزش میدانند که تصمیم میگیرم کارم را ترک کنم. در حالی که ما زحمت بیشتری را متقبل میشویم اما به ما به چشم فردی که هیچ دانشی ندارد نگریسته میشود.» این در حالی است که پرستاران در شماری از موسسات خارجی در افغانستان، از بیمهی صحی برخوردارند و در صورتی که آنها با مشکلی مواجه شوند، تمام مصارف آن را بیمه به عهده میگیرد. حال آنکه این امتیاز ویژه برای پرستاران در مراکز صحی دولتی و خصوصی وجود ندارد. در همین حال سازمان جهانی صحت به نقل از ماهره متخصص بخش سوءتغذیه که در شفاخانهی گلران هرات کار میکند، گفته است که در روز جهانی پرستاران، در کنار همه کارکنان صحی زن میایستد. او تاکید کرد که کارکنان زن زندگی مادران و نوزادان را نجات میدهند. با این وجود سازمان ملل متحد تخمین زده است که هر ماه، ۲۴هزار زن در مناطق دورافتادهی افغانستان زایمان میکنند و آنها به پرستاران ماهر چون قابلهها به ویژه در زمان بحران بشری نیاز دارند. سازمان جهانی صحت گفته است که افغانستان با ۶۳۸ مرگ در هر صدهزار تولد زنده، بیشترین مرگ و میر مادران را در آسیا دارد و در ردیف ده کشور با بیشترین آمار مرگ و میر مادران، نوزادان مرده به دنیا آمده و مرگ میر نوزادان در هفتههای نخست بعد از تولد قرار دارد. همچنین اخیراً سازمان ملل متحد هشدار داد که اگر در بخش سلامت مادران در افغانستان اقدامات فوری و پایدار انجام نشود، تا سه سال دیگر ممکن هزاران مادر باردار با تهدید مرگ مواجه شوند. آمار دقیقی از پرستاران زن در افغانستان و نیازمندی در این بخش در دسترس نیست، اما گفته میشود که پس از حکومت سرپرست بر افغانستان و ادامهی محدودیتهای سختگیرانه بر زنان و دختران، بسیاری کارمندان صحی زن به شمول پرستاران و قابلهها شغل خود را ترک کرده و شماری معدود به کار خود در این بخش ادامه داده اند. این در حالی است که امرالله تابش، مدیر بخش پرستاران در شفاخانه بدخشان به سازمان صحت گفته است که از سال ۲۰۰۶ کارش را آغاز کرده و به آن افتخار میکند. او به عنوان نماینده انجمن پرستاران افغانستان در ولایت بدخشان نیز کار کرده است، میگوید: «من از همهی پرستاران برای کاری که انجام میدهند، تشکر میکنم. من از سازمان جهانی صحت برای فراهمکردن یک محیط کاری برای پرستاران افغان در شرایط بحرانی سپاسگزارم.» از روز پرستار در جهان در حالی گرامی داشت میشود که پرستاران در افغانستان با کمترین امکانات و در سختترین شرایط جان هزاران تن را نجات میدهند. حال آنکه کمترین امتیاز را دریافت میکنند و به فعالیتهای شان بهای کمتری داده میشود.
روایت شما؛ کابوس در بیداری
من صدیقه طوفان، دانشجوی رشتهی علوم سیاسی روابط بینالملل در دانشگاه ابن سینا هستم. چند سال پیش تحصیل را با تمام شور، هیجان و اهداف دراز مدت آغاز کردم. تمام این سالها هر روز، زحمت کشیدم. طی کردن مسیر طولانی، مشکلات رفت و آمد، ترانسپورت و... کار هر روز من بود. همه را به جان خریدم تا بتوانم به موقع به صنف درسیام حاضر شوم. درسی که با تمام وجودم میخواندم و عاشقاش بودم. اکنون دانشجوی سمستر ششم دانشگاه هستم، دو- سه سمستر اخیر را با هزاران مشکل، زیر چتر حکومت سرپرست خواندم. طی این مدت قوانین محدود کنندهی زیادی بر زنان وضع شد. تمام این قوانین و مقررات را تنها بخاطر آرزو و آرمانهایی که داشتم پذیرفتم صرف به این جهت که نمیخواستم قطار رسیدن به آرزوهایم متوقف شود. میخواستم از تاریکی و جهل نجات پیدا کنم. زیرا خواستار زندگی ذلت بار و زندگی کور کورانه نبودم. میخواستم آگاهانه زندگی کنم. درک اساسی و درستی از زندگی داشته باشم و مفهوم زندگی را درست بدانم و به هیچ وجه خواهان یک زندگی معمولی نبودم. باور داشتم که تمام اینها از طریق علم و دانایی امکان پذیر است. اما با هزاران تأسف همه چیز نابود شد. روزهای آخر آزمونمان بود، صبح زود در مسیر کورس بودم که یکی از دوستانم به من تماس گرفت و پس از احوال پرسی، پرسید که آیا امتحانات ام را تمام کرده ام یا خیر؟ پاسخ دادم که هنوز امتحانهایم تمام نشده و باقی مانده است و با کلی ذوق و هیجان برایش گفتم که اگر امتحان نداری خوب است که شب یلدا را با هم جشن بگیریم. اما او گفت که خبر داری که دانشگاهها را بستهاند!؟ باورم نمیشد. با تعجب پرسیدم چه میگویی؟ و او بار دیگر حرفش را تکرار کرد و گفت که دانشگاهها را بستهاند. من از این خبر بیاطلاع بودم. شوکه شدم، باورم نمیشد. سریع انترنتام را روشن کردم. اطلاعیه وزارت تحصیلات عالی را دیدم که به راستی دانشگاهها را به روی دختران بسته است. بسیار ناامید و جگرخون شدم، به راه ام ادامه دادم تا به کورس درسیام برسم. در مسیر راه دختران دانشآموز کورس «کاج» و«کوثر دانش» را دیدم که گریه کنان، کتابهایشان را به دست گرفته و به سمت خانههایشان میروند. از آنها پرسیدم چی شده؟ گفتند کورسها را هم بستند و دختران اجازه ندارند در هیچ جایی درس بخوانند. از من پرسیدند که خواهر؛ تو بگو گناه ما چیست؟ منی که خود هنوز در شوک بسته شدن دانشگاهها بودم و نتوانسته بودم که این موضوع را هضم کنم، تنها با سکوت به آنها نگاه کردم و تمام جواب من بغضی بود که راه گلویم را بسته بود. خسته و ناامیدتر از هر زمان دیگری شدم. حتی آفتاب به قشنگی روزهای دیگر نبود. احساس کردم دیگر حتی نمیتوانم نفس بکشم. لحظهای آرزو کردم؛ ایکاش خداوند از این زندگی نامعلوم و بیمعنی آزادمان کند. دعا کردم که خدا جانم را بگیرد. اینگونه حداقل یکبار میمُردم نه هر لحظه. من تنها نیستم، این تنها درد من نیست. تمام زنان و دختران افغانستان مشترک هر لحظه مرگ را تجربه میکنند. گاهی خودمان و گاهی آرزوهایمان زنده زنده دفن میشود. خطاب من و همنسلانم به کسانی است که باعث و بانی تمام این نابرابریها، ظلم و استبداد شدند؛ زندگی ۳۶ میلیون انسان را به قهقراء بردند؛ زندگی نسل جوانی که نیمی از پیکر جامعه هستند را خراب و نابود کردند. اما زندگی خودشان را نجات دادند و اکنون در بهترین کشورهای دنیا و در بهترین شرایط زندگی میکنند. شماها دختران و پسرانتان در امنترین و بهترین دانشگاههای دنیا درس میخوانند. شما ما را فروختید تا برای فرزندان و خانوادههایتان آسایش بخرید؛ ما مردم غریب و بیچاره را قربانی خواستهها وامیال شخصی خود ساختید؛ ما هرگز شما را نمیبخشیم. برای تک تک آزمونهای مان شبها و روزها تلاش کردیم. سالها پای درس مکتب و دانشگاه نشستیم. ما هرگز چنین نتیجهای را تصور نمیکردیم. قطعاً این پایان این تلاشها نخواهد بود و ما آن را هرگز به دید پایان حساب نمیکنیم. ما ادامه خواهیم داد. این جفای بزرگ و جبران ناپذیر؛ پذیرفتنی نیست و نخواهد بود.
نخستین لحظهای که مکتوب وزارت تحصیلات عالی حکومت افغانستان را دیدم، با تمام وجودم ناامید شدم. آنها در این مکتوب به صراحت بیان کردند که آغاز دروس دانشگاههای دولتی و خصوصی تا امر ثانی به تعلیق در آورده شده است. هرگز نمیتوانم احساس آن لحظهام را بیان کنم. لحظهای که با تمام وجود احساس کردم تمام آنچه که تاکنون ساختهام به یک باره نابود شده است. از خودم پرسیدم آیا نتیجهی تمام آن تلاشهای خستگی ناپذیر و شبانه روزیام همین بود؟ بدون آنکه به رویاهایم دست یابم دوباره خانهنشین شدم؟ هزاران سوالی که برای هیچ یک پاسخی نداشتم. هنوز باورم نمیشود که با یک مکتوب یک ملت را عزادار ساختند. نیمی از جمعیت افغانستان زنده زنده دفن شدند. مسلماً من تنها نیستم که آرزو و امیدهایم نابود شده است اما این موضوع هرگز نمیتواند نفس قضیه را تغییر دهد. دردی که در حقیقت میلیونها دختر و زن فقط بخاطر جنسیتشان دارند تجربه میکنند. آه میکشم و گلویم پُر از بغض میشود. به روزگاری میاندیشم که شبها تا صبح بیدار بودم. خودم را برای آزمون سرنوشت ساز کانکور آماده میکردم. به تلاشهایم فکر میکنم به اینکه چه سختیهایی را پشت سر گذراندم. شبهای که تا نیمههای آن درس میخواندم. خواب ورود به دانشگاه را میدیدم. مشکلات اقتصادی، تلاشهای شبانه روزی، خاطرات و لحظات تلخ و شیرین؛ همه را سپری کردم. هنگامی که در سال ۱۳۹۹ از مکتب فارغ شدم امید و آرزوی ورود به دانشگاه را داشتم. روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ بود که در نهایت نتایج اعلان شد. توانستم آزمون کانکور را موفقانه سپری کنم و به رشتهی دلخواه ام «حقوق و علوم سیاسی» قبول شوم. برای تک تک آن شبها و روزهایی که زحمت کشیدم خوشحال شدم. زیرا نتیجه آن چیزی بود که میخواستم. آزمون کانکور را در زمان جمهوریت سپری کردم. نتایج اما در زمان حکومت فعلی اعلان شد. حکومت فعلی با ورودش تمام مکاتب را به روی دختران بست. با گذشت هر روز محدودیتها بیشتر شد. هنگامی که نتایجمان اعلان شد امیدوار شدم که میتوانم به دانشگاه بروم و آیندهی خوبی را برایم بسازم. آیندهای که خیلی قبلها در ذهنم ساخته بودم اش. اکنون اما دانشگاهها نیز بسته شد. امید و آرزوهایی که تمام این سالها در ذهنم پروراندم همه به یک باره نابود شد. اکنون من چون هزاران دختر دانشجوی دیگر ناامید و خسته هستم. در سرزمین خودم، در زادگاه خودم همانند یک فردی زندگی میکنم که گویا هرگز به این جغرافیا تعلق ندارد و از هیچ حقوقی برخوردار نیست.
گاهی آن قدر حس گریختن در من فریاد میزند که حس میکنم دیگر هیچ نیرویی نمیتواند وادار به ماندنم کند. بارها اتفاق افتاده که صبح، وقتی چشمانم را باز کردهام با خود گفتهام امروز دیگر روز آخر است. اما همیشه شب شد و من یادم رفت که باید از اینجا میرفتم. یادم رفت که با خودم قرار گذاشته بودم تا بگریزم از تمام این بایدها و نبایدها. باور دارم که در گوشهی دیگری از این جهان میتوانستم راحتتر زن بودنم را زندگی کنم. آسانتر میشد خود و زنانگیام را دوست بدارم و آن را زیر هزاران برقع مرئی و نامرئی پنهان نکنم. اما نتوانستم. هر بار که رخت سفر بستم، پایم لرزید. میدانم هیچ جایی در این هستی نیست که آرامشم را به من باز گرداند وقتی آرامش از درون من گریخته است. میدانم که باید بمانم و بجنگم، برای لحظه لحظهی زن بودن و زن ماندنم، باید بجنگم. میدانم مادامی که در این جغرافیا هستم چارهای جز جنگیدن ندارم، من با جنگ زاده شدهام. جنگیدن را وقتی به من آموختند که دوچرخهام را به جرم بزرگ شدن از من گرفتند، وقتی مجبورم کردند خودم را در قفسی پارچهای زندانی کنم، وقتی به من آموختند که خودم را نیارایم، بوی مُعَطر ندهم، پاشنههای کفشم صدا ندهد تا مبادا رجال دور و برم تحریک شوند. اما من جنگیدم. از آن روزها تاکنون، هر لحظه در جنگم؛ من به سهم خودم و به سهم تمام زنان این سرزمین میجنگم. من میجنگم تا شاید روزی دیگر زن بودن جرم نباشد. تا شاید روزی بیاید که زنی، زن بودن اش را پنهان نکند، تا زنانگی لکه ننگ نباشد. شاید روزی بیاید که دختران سالیان دور بعد از من، از زن بودن نهراسند؛ تا شاید زن بودن دیگر در این سرزمین مردپرورِ زنکُش، بهایی نداشته باشد. من میجنگم به امید روزهای دوری که دیگر بهای زن بودن، اسارت و بردگی جنسی نباشد؛ برای روزهایی که هیچ زنی در زیر هیچ قفس پارچهای در بند نباشد. میخواهم اگر من و همنسلانم نتوانستیم، لااَقل دخترانمان هویتشان را از نام یک مرد وام نگیرند، آزادی بهای هیچ عشقی نباشد، میجنگم تا دیگر عایشهای اتفاق نیفتد، صدیقه و خیام زیر سنگهای تحجر مدفون نشوند. من میجنگم تا دختران ما مجبور به تمکین نباشند، تا خروج من از خانهام، به مجوز هیچ مردی صادر نشود، تا کسی دختران این سرزمین را چون گوسفندان بیزبان در ٩ سالگی به حراج نگذارد. من نه مرد ستیزم، نه رادیکال؛ من فقط یک زنم و میخواهم زن بمانم. دوست داشتم در سرزمینی زاده میشدم که با این همه بیگانه میبودم، اما افسوس که سهم من این است. سهم من نیز چون فروغ، آسمانی است که آویختن پردهای آن را از من میگیرد، پردهای که نه من، بلکه دیگران برایم میآویزند. زندگی من در پشت همین پردهها شروع و در پشت همانها هم تمام میشود. نمیتوانم بایستم؛ توقف برای من مرگ است. میجنگم تا دختران بعد از من شاید زنان خوشبختتری باشند.
هیچ کسی بهتر از من با آرزو و تلاشهای ویدا آشنا نیست. هنگامی که به ویدا میاندیشم نخستین تصویری که در ذهنم نقش میبندد، تصویری از ویداست در حالی که کتابی در دست دارد و شدیداً غرق مطالعه است. همسرم "ویدا دوست" دانشجوی سمستر هفتم دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه کابل است. ویدای من این اواخر در آستانهی اتمام دروس و آغاز نگارش پایاننامهی خود بود. همواره خود را در کرسی و مناصب وکالت، دادستانی و دادرسی و در خدمت انسان و انسانیت، در راستای احقاق حقوق بشری قاطبهی عوام میدید و چنین زیبا رویاپردازی میکرد. در انواع و اقسام سمینارها، کارگاهها، گردهماییها و جلسات برای رشد و فهم خود اشتراک میکرد. تفریح "ویدا" هم کتاب بود و جز آن تفریح دیگر را نیاز نمیدید. همیشه وقت که برای خریداری به شهر میرفت، حتما و حداقل یک جلد کتاب نیز برای خود میخرید و برگشت او به خانه بدون خرید کتاب از کتابفروشیهای پلباغعمومی، ناممکن بود. یک دانشجوی فعال که تمام فکر و ذکرش درساش بود و همچون بسیاری از دانشجویان دختر هر روز برای رسیدن به آرزوهایش زحمت میکشید. ولی برای فروپاشی قصر رویاهای ویدایم، شکست آرزوهایش، انسداد بر پیشرفتهای او؛ یک دستور جاهلانه و عاری از مبنای علمی و عقلایی و با محض از بادارپرستانه کافی بود تا دروازهی دانشگاهها به روی دختران کشورمان همچون دروازهی مکاتب بسته شود. و این کاری بود که آهسته آهسته در حق ما صورت گرفت. چون در صورتی که همهی قیود به یکبارگی وضع میشد، هر گروه به دفاع از منفعت خود برخاسته و تودهی عظیمی از جمعیت متشکل از گروههای مختلف به تظاهرات قیام میکردند، که این خود گروه مخالفین را سراسیمه میکرد؛ لذا اینها نیز با تفرقهافگنی و با مرور زمان و با برنامهریزی، آهسته آهسته یکی پی دیگری حدود و ثغور مختلف را بر ملت گماردند، تا هر کس فقط برای دفاع از منفعت همان یک گروه برخیزد که بدان وابسته است؛ بدون این که سایر دستهها برای این گروه شکست خورده برخیزند؛ و این گونه تعداد مظاهره کنندگان در تناسب به بپاخیزی توام همهی اقشار، به سادگی مهار و پاشان میشوند. لذا موفقیت خود را در بیاتفاقی ملت دیدند تا این که کار به جایی رسید که نخست مکتبهای اناثیه، سپس آرایشگاهها، بعداً ورزشگاهها و اخیراً مدرسهها و دانشگاهها بسته شدند و زنان را که بیشتر از نصف جمعیت را در جوامع امروزی تشکیل میدهند، خانهنشین ساختند. ولی این جا آخر کار نبود. چون ویدای ما با انگیزهدهی از طرف تک تک افراد خانوادهی پدریاش و خانوادهی من کاملا تجدید نفس کرده و با قوت بیشتر از پیش و با گفتن این الفاظ به پا بلند شد: «به آن خدای که مرا هست کرده و یک روز نیست میکند، باور دارم و میدانم که این هم میگذرد، پشت این تاریکی هم روشنی است، روزهای خوب بر میگردد، فقط کافی است که روحیهی خود را از دست ندهیم و انگیزه مثبت خود را حفظ بکنیم و مهمتر این که همهی خواهران دست به دست هم داده و به مبارزات آزادی طلبانه و حق خواهانهی خویش ادامه بدهیم. ما کم نیستیم، ما ضعیف نیستیم، ما ناچیز نیستیم. ما، ما استیم، ما زن استیم؛ و تا رسیدن به منزل مقصود، مطالعهی روزانه را مانند غذا خوردن عادت خود بسازیم.»
افغانستان سرزمینیست که سالهای متمادی در میان آتش و نفاق قدرت نماییهای غرب و شرق سوخته است. سرزمینی که مردماش درماندهی لقمهی نانی خشک و شبها با شکمی گرسنه به خواب میروند. فقر و نداشتن فرصت، اندیشه و تفکر را از این جماعت گرفته است. دانش و آگاهی اینجا نفس نمیکشد؛ بدیهی است که چگونگی و میزان آب و نانمان در کف ادارهی دیگران باشد. رویای کودکانمان حتی آمیخته با جنگ و خشونت است. زیرا کودکان پیش از قلم، تفنگ را لمس میکنند. نسل اندر نسل، پسران از پدران اسلام را به میراث میبرند. حرف از شهامت و غیرت که میشود، این رگ مردان است که قد عَلم میکند. هنوز اما زنان در این سرزمین به نام «سیاه سر» یاد میشوند. هنوز به آنان به چشم جزئی از مِلک مردان نگریسته میشود. از این حجم از تناقض متعجب میشوم. اسلامی که به عنوان دینی اعتدال و میانهروی شهرت دارد و پیروانش را به حق و عدالت فرا میخواند؛ چگونه میتواند تنها به مرد بها دهد و زن را از زیستن آگاهانه محروم کند؟ چگونه اسلام از مردان میخواهد بخوانند و بیاموزند و آگاه شوند اما زنان را به ندانستن، نیاموختن و نادانی فرا میخواند؟ آن زمانی که اجتماع افراطی اعراب قبل اسلام، زنان را زنده زنده دفن میکردند. اسلام بود که زن را سزوار بهترین زیستن دانست. برایش حقوق قائل شد. زن را فرشته، دختر را رحمت الهی و بهشت را با آن عظمت و بزرگی زیر قدمهای مادر قرار داد. چگونه ممکن است زنی که لایق بهشت شناخته میشود به نادانی فرا خوانده شود؟ مگر نه اینکه اسلام گفته طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است. پس چگونه مردم میتوانند اینگونه بیخِردانه فتوا دهند و زنان را با تفسیرهای نادرست محکوم به خاموشی سازند. اینجا افغانستان است. محراق تناقضها؛ روشنفکران افراط میکنند و دین پذیران تفریط. نظامها با ادارهی دیگران برقرار و نابود میشود. حاکمان در فکر پول، مردمان در فکر نان، کودکان گرسنه، زنان محروم؛ آخرش همه ناراضی اند. یادم میآید که در نخستین روزهای قدرت گیری حکومت فعلی، مردم خوشحال بودند که دیگر جنگ، انفجار، انتحار پایان خواهد یافت. دیگر قرار نیست زنی بیوه شود. قرار نیست آغوش پدر آرزوی کودکی باشد. زنان دیگر بیسرپرست نخواهند شد. کودکان دیگر قربانی انفجار نخواهند شد. مکاتب باز شد. معاش معلمان پرداخت شد. امیدها تازه داشت شکل میگرفت اما مثل همیشه خوشیهای مان بار دیگر در نطفه خاموش شد و دیگر خبری حتی از آن خوشیهای واهی نبود. داستان عوض شد. سکه برگشت. ممنوعیتها یکی پس از دیگری وضع شد و حقوق انسانی بیش از هر زمان دیگری نادیده گرفته شد. با خود میاندیشم وقتی دانشآموزی نباشد، چه کسی برگهای طلایی تاریخمان را دوباره زنده خواهد کرد؟ باز برگشتهایم به روزگار جاهلیت. باز چادری و لنگی بازارش رونق گرفت. زنان در خانه و مردان در صحرا. چگونه میتوان در این قرن میلیونها زن را خانه نشین ساخت و مردان را به صحرا فرستاد تا از این طریق معیشت خانواده را فراهم کنند؟ مگر آنها جمعیت، تمدن، نیاز و شرایط امروزی را میتوانند نادیده بگیرند؟ چگونه میتوانند انسان امروزی را در قالب و نیازهای انسان دیروز جای دهند؟ آیا کشاورزی میتواند غذای چهل میلیون را تامین کند؟ مگر میشود همه چیز را چون گذشته با قلم نی نوشت و سربازان را با شمشیر مجهز کرد؟ حتی تصورش هم مضحک است. میلیونها کودک و نوجوان دختر اکنون یک چشماش اشک و دیگری خون است. هزاران آرزویی که نرسیده دفن شده است. به خواهر کوچکام مینگرم. به اندیشهی بلند و دنیای کودکانهاش که حالا چیزی جز یک تِراِژدی محض از آن باقی نمانده است. هرگز فراموش نمیکنم روزی که مکتب اش بسته شد و با چشمانی پر از اشک به خانه برگشت و پرسید چه قانونیست که من نمیتوانم مکتب بروم اما پسران میتوانند؟ تمام آنچه که در جواب اش داشتیم سکوتی بود که درک اش برای خودمان هم دشوار بود. چگونه میتوانم برایش توضیح دهم؟ مگر دنیای کودکانهی او میتواند این سیاستهای بی منطق را درک کند؟ تنها توانستیم برایش امید دهیم که مکاتب باز خواهد شد. امیدی که خودمان هم به سختی میتوانیم باورش کنیم. با خودم میاندیشم چرا روزهای خوب آمدنی نیست؟ چرا سهم ما چیزی فراتر از درد نیست؟ پس کی قرار است سکه برگردد، کی قرار است آفتاب خوشبختی، وجودمان را گرم کند، کی دوباره میتوانم لبخند خواهر کوچکم را ببینم؟ چرا همواره زنان باید سزاوار درد و نابرابری باشند؟ چه زمانی لبخند سهم ما خواهد شد؟
من دختری هستم که برای تمام زندگیام برنامه داشتم. هدف داشتم. برای رسیدن به تک تکشان برنامه ریختم و زمان مشخصی را تعیین کردم. علیرغم تلاش بسیار اما به تعدادی از آنها نرسیدم. نه که نخواسته باشم. نه! من تلاشم را کردم اما دیگران اجازه ندادند. نگذاشتند به رویاهایم دست یابم و موفق شوم. رویاهایم بزرگ نبودند نه آنقدر که دست نیافتی باشد. مگر دانایی و آموختن سواد بسیار بزرگ است؟ من باور دارم که این یک رویا نیست. این یک حق هست که باید برای هر بشری داده شود. اکنون که دروازهی دانشگاهها را بستهاند، فکر میکنند موفقیت اذعان آنها (حکومت افغانستان) شده است؟ شاید امروز آنها به اشکهایمان بخندند. از بیسواد ماندنمان خوشحال شوند اما این چرخه ماندگار نیست. همانند بسیاری از موضوعات این نیز میگذرد. با تمام این زخمها و به مقصود نرسیدنهایی که عامل اش افراد دیگری هستند، من بازم به روی زندگی لبخند میزنم. هرگز آن را بخشی از شکستم نمیپذیرم و باز مقاومت میکنم و برای روزهای بهتر میجنگم. دختر بودن بسیار سخت است. آن هم در جغرافیایی بنام افغانستان. در اینجا دختری اگر کار کند، فاحشه خطاب اش میکنند. اگر سواد بخواهد از آموختن منعاش میکنند. در اینجا، حقوق زنان را دیگران تعیین میکنند. نه حقوقی که زن به عنوان یک انسان؛ مستحق آن است بلکه حقوقی که مورد تایید آنهاست. انتخاب رشتهی تحصیلی، نوع پوشش، نوع افکار، نوع زندگی، شوهر کردن، میزان سواد، نوع شغل و... آنها هستند که تعیین میکنند زنان به چه میزان از این حقوق بهرهمند و یا از آن محروم شوند. مردان سکوت میکنند و با اعتراض نکردن موافقتشان را اعلام میکنند. در این سرزمین زنان نه انسان بلکه رباتهایی هستند که مردان برایشان تصمیم میگیرند. آنها هرگز از دختر و زن فقیری احوال نمیگیرند که آیا نانی برای خوردن دارند یا نه؟ اما کافیست همین دختر و زن فقیر چادری بر سر نداشته باشد آنوقت غوغا به پا میکنند و به عنوان نمایندهی خدا بر زمین حکم صادر میکنند. من به عنوان یک دختر در همین اجتماع دارم زندگی میکنم. بخاطر جنس ام تمام این دردها را باید تحمل کنم و صدایم هم درنیاید. من مهسا نیستم که جهان برای من بجنگد و مردم برای حق امثال من تظاهرات کنند. من یک دختر افغان هستم. کشورم محتاج همه و من محکوم به لال بودن هستم. پول در اینجا بیش از آدمها ارزش دارد. انسانیت، حق زندگی، حق آزاده زیستن و... همه فقط در اینجا واژههاییاند که بهایی ندارد. تاکنون هزاران بار با خودم اندیشیدهام که چگونه سیبی افتاد و جهان از قوهی جاذبه آگاه شد اما اینجا هزاران دختر بر خاک افتاد و جان داد کسی زیستن و انسانیت را درک نکرد. مرا به دید یک دختر ننگرید. لطفا مرا به دید یک انسان ببینید. من؛ هم نوع شما هستم. ضد گلوله نیستم. تمام سلاح من یک کتاب و یک قلم است. با من با گلوله و تفنگ نجنگید. من انسانم با من حرف بزنید. مرا با منطق قناعت دهید. لطفا با من با قلم بجنگید نه با تفنگ. دانشگاه یک مکان آکادمیک و آموزشی است. لطفا آن را با یک پایگاه نظامی اشتباه نگیرید. ما فقط قلم در دست داریم نه تفنگ. ما را با محدودیتها زندانی کردهاند. ما را بازیچهی سیاستهای خودشان ساختند. اگر زن انسان نیست و برایش حقوقی قائل نیستند، چرا تلاش دارند دختران را به همسری خود درآورند؟ در اصل آنها صرف میخواهند زن نقش تولیدکنندهی فرزند را داشته باشد. نه اجازه میدهند تحصیل کند و نه از حقوق خود آگاهی کسب کند. آنها هرگز نخواهند دانست که مادران آگاه نسل آگاه را میسازند. کسی برای ما نمیجنگد. جهان فقط برای مهساها پاسخگوست. ما باید خودمان از حقوقمان دفاع کنیم. میخواهم صدایم را بشنوید. آنهایی که فریاد حق سر میدهند. بشنوید ما تمام این لت وکوب، زندانی شدن و شکنجهها را به جان میخریم تا از حقوقمان بهرهمند شویم. صدایمان باشید. نمیخواهیم حق زیستن، تعلیم و تحصیل از ما گرفته شود. این پایان کار ما نیست. ما برای آینده و رویاهایمان میجنگیم. تسلیم نمیشویم.
برآیند رنج تاریخ و علم ستیزی
افغانستان کشوری است که زنان در آن با فراز و نشیبهای زیادی در تمام بخشها روبرو هستند. زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، نقش بسیار مهمی را در سلامت روانی جامعه و خانواده ایفا میکنند، با توجه به این مسئلهی مهم دین اسلام نیز برای زنان جایگاه بلندی را در نظر گرفته است؛ اما در جامعهی بلاتکلیف افغانستان زنان برای رسیدن به آزادی و حقوق شان همیشه در مبارزه با جهتهای مختلف بوده و هستند. مقام زن در اسلام مقام منحصر به فرد است، مقام نوین، چیزی که مشابه برای آن وجود ندارد. اما متأسفانه در افغانستان به حقوق شرعی و اجتماعی زنان توجهی صورت نگرفته واکثراً زنان نه تنها امنیت روحی و جسمی ندارند بلکه از بزرگترین حقوق خود که همانا فراگیری علم و دانش و داشتن آزادی در عرصههای مختلف است، نیز محروم هستند. افغانستان برای زنان بِسان قفس آهنین شده که تنها باید به نقش مادری و همسری بسنده کنند و این نابسامانیها زنان را واداشت تا برای رسیدن به ابتداییترین حقوقشان به مبارزه برخیزند و زنان طی بیست سال گذشته به صورت قابل ملاحظهیی توانستند از فرصتها استفاده کنند؛ با آنکه چالشها فرا روی آنان کم نبود، آنها تا اندازهایی توانستند به آن فایق آیند. در ۲۰ سال گذشته؛ صورت نمادینِ حضور اجتماعی زنان به مرور زمان تغییر کرد و توانستند کم کم شامل برنامهها و تصمیم گیریهای مهم گردند اما بنابر وضع غیر منتظرهای که بوجود آمد و حکومت جمهوریت سقوط کرد تمام امیدها و دستاوردهای زنان افغانستان یک به یک نابود شدند که این بحرانهای موجود، زنان را واداشت تا هرکدام شان برای گرفتن حقوق اساسی همجنسان خود به مبارزه برخواسته و دادخواهی کنند. موضوع تحصیل زنان بارها در قرآن و احادیث نبوی ذکر شده و آموزش بر زنان و مردان فرض دانسته شده است. همچنان تحصیل زنان در پیشرفت جامعه نقش مهمی دارد و تداوم ممنوعیت تحصیلی زنان باعث عقبماندگی نسلهای آینده خواهد شد. در این مورد چرچیل میگوید: «زنان یک جامعه را محدود کنید، آنها را حقیر و تمسخر کنید، کاری کنید که بزرگترین آرزویشان ازدواج و مهمترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد، بلایی بر سر آنها بیاورید تا از اجتماع بترسند، تخم تفکر در ذهن پدران شان بکارید تا ایمان بیاورند که دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب و قلم را از دخترانشان بگیرید به جای آن ملاقه و سوزن در دستشان بدهید، هرکسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بندهی شیطان و دشمن خدا بنامید؛ من تضمین میدهم چنین جامعهای هزار سال هم بگذرد، پیشرفت نخواهد کرد.» در کنار محدودیتهای وضع شده، سایر موانع تحصیلی دیگر که فرا روی تحصیل زنان است، شامل؛ باورهای غلط اجتماعی، مشکلات اقتصادی، چالشهای امنیتی، کمبود مراکز تعلیمی و تحصیلی، کمبود معلمین زن در مکاتب و نهادهای آموزشی، مهاجرت و آوارهگی، ممانعت فامیلها، ازدواجهای زود هنگام، تبعیض خانواده میان دختران و پسران، عرف و عنعنات، کار زیاد منزل، تلقینهای عدم خود باوری، عدم آگاهی از حقوق شرعی و قانونیشان، حکومت و نظامهای سیاسی است. با در نظرداشت چالشهای موجود راه حلهای موانع تحصیلی زنان، شامل؛ افزایش آگاهی عمومی در میان مردم، رشد اقتصاد خانواده و اجتماع، اقدامات برای تأمین امنیت بیشتر زنان، تقویت نهادهای آموزشی و تحصیلی، همگانی نمودن تعلیم و تربیه، نقش علمای دین، فراهم آوری شرایط تعلیمی مناسب برای زنان، ایجاد خود باوری در زنان، آگاهی زنان از حقوق شرعی و قانونی شان و مسؤلیت دولت و حکومت در قبال آموزش زنان است. در قسمت مسؤلیت دولت و حکومت در قبال زنان، باید گفت از آنجایی که زنان در کشور ما و نیز در هر کشور و جامعه دیگر نه تنها عناصر مهم، بلکه جزء پیکر همان جامعه به شمار میروند و باید از تمام حقوق انسانی و اسلامی شان برخور دار بوده، طبق دساتیر والای اسلام، دولت افغانستان مکلف است تا زمینههای آموزشی را برای زنان افغانستان فراهم کند. حکومت افغانستان به عنوان کشور اسلامی مکلف است تا موانع که سر راه تحصیل زنان قرار دارد مانند سایر فرایض الهی از میان برداشته و به عنوان اولین اقدام و مهمترین مسؤلیت که مبدا و آغاز سایر تحصیلات میباشد؛ مکاتب دخترانه را به روی دختران بازگشایی کند. زیرا بیداری اُمت اسلامی در طول تاریخ وابسته به بیداری زنان اُمت بوده، چون زنان تربیت کننده مردان است که با یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را تکان میدهند. نویسنده: مونیسه جلالی